پشت بهش خوابیده بودم

پشت بهش خوابیده بودم
نصفه شب
حول وهوش ساعت سه
فکر میکردم خوابه
غلت زدم سمتش دیدم زل زده تو صورتم ...
چشامو گرد کردم وپرسیدم :
عه چرا بیداری ؟
+ داشتم نگات میکردم
_ دقیقا کجارو؟
+ پشت گردنت ...
_ پشت گردنم مگه دیدن داره ؟!!!
+ آخ نمیدونی چقدر قشنگه که
یعنی دم خدا گرم ها
قشنگ رد انگشتاش مونده رو گردنت وقتی داشت فرم میداد به گِلت ...
_ دیووونه ، خــُـل شدیا بگیر بخواب صبح زود باید بری سرکار ...
+ یه لحظه برگرد
_ نمیخوام خسته شدم اونوری همش خواب بودم
_ یه لحظه فقط
+ خب باشه ، بفرما آقا ...
آروم پشت گردنمو بوسید و روشو کرد اونور و خوابید ...

نگاه کردم به گردنش
موهای پشت گردنش دراومده بود
راست میگفت
جای دستای خدا روش بود
انگار بعدِ من با دستای گلیش اونو درست کرده
بهم ریخته ولی خواستنی ...😌 😇 ♥ ️
#زهرا_کرانپایه
دیدگاه ها (۱۱)

ســلآم🤗 خــوش اومــدم😄 😜 پروف عوض کردما گیج بازی درنیارین...

هوا حسابی سرد بودُ مچاله شده بودم تو خودم...!یه نگاه بهش اند...

چالش گذاشتماااا شرکت نکنید میکشمتون😒 👇 👇 زودhttps://telegram...

خب عشق جان ما خیلی حساس و غیرتی بود ..اصلا یه چیزی میگویم یه...

### فصل دوم | پارت هفتم نویسنده: Ghazal درِ اتاق که بسته ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط