میـــــگن چرا انقدر غمـــــگین می نویسی•••
میـــــگن چرا انقدر غمـــــگین می نویسی•••
افسرده میـــــشیم•••
ببخشـــــید•••
حق باشـماست•••
چندخطی مینویســـــم•••
بخند•••
ســـــاده بودم•••
خیلی ســـــاده•••
به همه محبت کردم...بی محبـــــتی هارا زود فراموش کردم•••
اماسادگی ام رانـــــشانه گرفتند•••
و زمینـــــم زدند ••• بخند •••
اولین باربود که عاشـــــق شدم•••
از هستی ام مایه گـــــذاشتم.•••
به حدمـــــرگ می پرستیدمش•••
فکر میکردم از عشق سیـــــراب شود می ماند•••
اما ازمن ســـــیر شد و رفت•••
خنـــــده دار است•••
بـــــخند :)•••
از غرورم گذشـــــتم•••
التمـــــاس کردم•••
التماس برای نرفتنش...التماس برای بودنـــــش•••
بخند :) کنـــــارم بود•••
باتمام وجود حس کرده بودم که مرا نمیخـــــواهد•••
از نگاهش...
از جانم نگفتن هایش•••
آخ که این آخـــــری جانم را میگرفت•••
دنیابر سرم آوار میــــــــــشد وقتی صدایش میزدم و نمیگفت جانم•••
اینها خنده دار اســـــت•••
بــــــــــخند تنهایم گذاشت.!🫠🦋
افسرده میـــــشیم•••
ببخشـــــید•••
حق باشـماست•••
چندخطی مینویســـــم•••
بخند•••
ســـــاده بودم•••
خیلی ســـــاده•••
به همه محبت کردم...بی محبـــــتی هارا زود فراموش کردم•••
اماسادگی ام رانـــــشانه گرفتند•••
و زمینـــــم زدند ••• بخند •••
اولین باربود که عاشـــــق شدم•••
از هستی ام مایه گـــــذاشتم.•••
به حدمـــــرگ می پرستیدمش•••
فکر میکردم از عشق سیـــــراب شود می ماند•••
اما ازمن ســـــیر شد و رفت•••
خنـــــده دار است•••
بـــــخند :)•••
از غرورم گذشـــــتم•••
التمـــــاس کردم•••
التماس برای نرفتنش...التماس برای بودنـــــش•••
بخند :) کنـــــارم بود•••
باتمام وجود حس کرده بودم که مرا نمیخـــــواهد•••
از نگاهش...
از جانم نگفتن هایش•••
آخ که این آخـــــری جانم را میگرفت•••
دنیابر سرم آوار میــــــــــشد وقتی صدایش میزدم و نمیگفت جانم•••
اینها خنده دار اســـــت•••
بــــــــــخند تنهایم گذاشت.!🫠🦋
۳.۰k
۳۰ مهر ۱۴۰۲