سی سالگی به بعد

سی سالگی به بعد ،
که عاشق شوی ،
دیگر اسمش را نمینویسی 
کفِ دستت 
و دورش قلب بکشی !
یا عکسش را بگذاری لای کتابِ درسی ات 
و هی نگاهش کنی ...
سی سالگی به بعد که عاشق شوی ،
یک عصرِ جمعه ی زمستانی 
یک لیوان چای میریزی ،
می نشینی پُشتِ پنجره 
و همراه با لای لای صندلی
زمان را برای خودت ورق میزنی
و به انتظار می نشینی
که روزگار بر سرت چه خواهد آورد !؟
دیدگاه ها (۱)

میدونی بعضی شبا دیگهنه خاطره ...نه بغـض ...نه اشک ...هیچ کدو...

هر کس زخمهای دستم را دید پرسید:چرا با خود چنین کردی؟اما هیچک...

تـــــــو #صـــــادقانـــه #دروغ بـــگــو ،مـــن #عــــاشقان...

به ” تــــــو ” کـــــه میرســـــم مکـــث میکنـــــمانگــار ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط