آن شب

آن شب …
که مـــاه عاشـــقــانه هـــایمـان را …
تماشا می کرد …
آن شب که شب پره ها …
عاشــقـــانه تر …
نــــور را می جســـتند …!
و اتاقم …
سرشار از عطر بوسه و ترانه بود… !
دانستم…
تـــــو پـــژواک تمــــام عـــاشــقـانه های تاریخی…!
دیدگاه ها (۱۰)

ﭼﻘَـﺪﺭ ﺩﻟـﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪﻧﺎﻣﻪ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢﮐﺎﻏﺬ ﻭ ﭘﺎﮐﺖ ﻫﻢ ﻫﺴتﻭ ﯾﮏ ﻋﺎﻟﻤﻪ ...

کجایی?!!توکه نیستی همه می خواهندجای تو را پـــرکنندبیـــا!!....

کاش هرروزجمعه بود,انوقت میتوانستم دلتنگی هایم رابر گردن غروب...

اگر دوستش داری بگوشاید تمام دغدغه هایشهمین یک جمله باشد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط