خیس است خیالم
خیس است خیالم
ازبارشِ بوسه های بارانی
وسردیِ انگشتانم
بهانه می کند
گرمیِ دستان تو را
زیرچتر فیروزه ای آسمان...
بی گمان
بازگشتِ تو
آفتاب را غافلگیر
ومرا می رویاند
تا ابدیتی سبز!
بیا
و با صدای نوازشگر عشق
طلوعی دوباره را
در من زمزمه کن....
((سارا رضایی))
شعر باران خورده
ازبارشِ بوسه های بارانی
وسردیِ انگشتانم
بهانه می کند
گرمیِ دستان تو را
زیرچتر فیروزه ای آسمان...
بی گمان
بازگشتِ تو
آفتاب را غافلگیر
ومرا می رویاند
تا ابدیتی سبز!
بیا
و با صدای نوازشگر عشق
طلوعی دوباره را
در من زمزمه کن....
((سارا رضایی))
شعر باران خورده
۲.۰k
۰۶ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.