می سُرایم همه شب از تو و چشمانِ تَرَت
می سُرایم همه شب از تو و چشمانِ تَرَت
تا زمانی که نیابم دگـر از واژه اثر
مانده ام پای دلت با همه بی مهریِ تو
باقیِ عمر مـرا هم بدهی گر چه هدر
عاشقی جُرمِ بزرگیست ولی خواسته ام_
_پای عشقِ تو سَرم را بدهم در آخر
من همانم که خیالِ تو شده تسکینم
از همان لحظه که آمد به زمین نوعِ بشر
گفته بودم که نپرسی دگر از حالِ بدم
گفته بودم که نگو باز تو گفتی چه خبر؟
تا زمانی که نیابم دگـر از واژه اثر
مانده ام پای دلت با همه بی مهریِ تو
باقیِ عمر مـرا هم بدهی گر چه هدر
عاشقی جُرمِ بزرگیست ولی خواسته ام_
_پای عشقِ تو سَرم را بدهم در آخر
من همانم که خیالِ تو شده تسکینم
از همان لحظه که آمد به زمین نوعِ بشر
گفته بودم که نپرسی دگر از حالِ بدم
گفته بودم که نگو باز تو گفتی چه خبر؟
۵.۴k
۲۹ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.