🔴 تقدیر از هم سر سردار قالیباف
🔴 تقدیر از همسر سردار قالیباف
حسین قدیانی: این حجم عظیم از خدمت که قالیباف انجام داده، باورم هست حاصل نمیشد الا آنکه مدیر جهادی ما، شبانهروز بسیاری، از زن و زندگی به نفع کار بزند! پس در روزهایی که همه از «محمدباقر قالیباف» تجلیل میکنند، بنای من بر تقدیر از «زهراسادات مشیر» است؛ همسری که از ۶۱ به اینطرف، با مردی ساخته که بیشتر زیر آسمان خدمت بوده تا زیر سقف خانه! بلاشک، همسر مدیری کوشا چون قالیباف بودن، صبر و تحمل زیادی میطلبد! لیکن سرکار خانم مشیر! اولا این، تازه اول کار شوی شماست که جهاد و خدمت، برای قالیباف، مقولهای است بیپایان! خوب میدانم جز این نمیبینید که از مدیر جهادی ما، تنها یک میز و صندلی گرفته شده، نه عزم همت! حالا برای ادامهی خدمت، همسر شما حتی مزاحمت میز و صندلی را هم جلوی ارادهی جهادی خود نمیبیند! ثانیا اجازه دارم به بهانهی تقدیر از سرکار، یادی کنم از همسران شهدا، که از ۶۱ به اینطرف، سوختند و ساختند؟! اگر «آری» پس این متن را تقدیم میکنم به همهی همسران شهدا و به همهی همسران جانبازان! باز شما از جبهه و جنگ به اینطرف، شبهای کمی نبوده که سایهی مردتان را بر سر خانه و کاشانه دیدهاید! چه میگویید سایهی خسخس سینهی جانباز شیمیایی را بر سر آشیانهی زخمی؟! چه میگویید همسر شهیدی را که اگر ازدواج کرد و اگر نه، فقط طعنه شنید؟! و فقط زجر کشید؟! اصلا این متن را تقدیم میکنم به «همسر شهید محسن حججی» که سالیانی بعد، از «علیکوچولو»ی الان و جوان آن دوران، خواهد شنید؛ «مامان! امروز در دانشگاه، فلانی به من گفت که تو با استفاده از سهمیهی سر پدرت، دانشگاه قبول شدی!» خانم مشیر! فکر کن ۱۵ سال بعد است؛ «همسر شهید حججی» دقیقا باید چه جوابی به جگرگوشهی خود بدهد که خدا را خوش بیاید؟!
https://www.instagram.com/p/BYHClzzBaKx/
حسین قدیانی: این حجم عظیم از خدمت که قالیباف انجام داده، باورم هست حاصل نمیشد الا آنکه مدیر جهادی ما، شبانهروز بسیاری، از زن و زندگی به نفع کار بزند! پس در روزهایی که همه از «محمدباقر قالیباف» تجلیل میکنند، بنای من بر تقدیر از «زهراسادات مشیر» است؛ همسری که از ۶۱ به اینطرف، با مردی ساخته که بیشتر زیر آسمان خدمت بوده تا زیر سقف خانه! بلاشک، همسر مدیری کوشا چون قالیباف بودن، صبر و تحمل زیادی میطلبد! لیکن سرکار خانم مشیر! اولا این، تازه اول کار شوی شماست که جهاد و خدمت، برای قالیباف، مقولهای است بیپایان! خوب میدانم جز این نمیبینید که از مدیر جهادی ما، تنها یک میز و صندلی گرفته شده، نه عزم همت! حالا برای ادامهی خدمت، همسر شما حتی مزاحمت میز و صندلی را هم جلوی ارادهی جهادی خود نمیبیند! ثانیا اجازه دارم به بهانهی تقدیر از سرکار، یادی کنم از همسران شهدا، که از ۶۱ به اینطرف، سوختند و ساختند؟! اگر «آری» پس این متن را تقدیم میکنم به همهی همسران شهدا و به همهی همسران جانبازان! باز شما از جبهه و جنگ به اینطرف، شبهای کمی نبوده که سایهی مردتان را بر سر خانه و کاشانه دیدهاید! چه میگویید سایهی خسخس سینهی جانباز شیمیایی را بر سر آشیانهی زخمی؟! چه میگویید همسر شهیدی را که اگر ازدواج کرد و اگر نه، فقط طعنه شنید؟! و فقط زجر کشید؟! اصلا این متن را تقدیم میکنم به «همسر شهید محسن حججی» که سالیانی بعد، از «علیکوچولو»ی الان و جوان آن دوران، خواهد شنید؛ «مامان! امروز در دانشگاه، فلانی به من گفت که تو با استفاده از سهمیهی سر پدرت، دانشگاه قبول شدی!» خانم مشیر! فکر کن ۱۵ سال بعد است؛ «همسر شهید حججی» دقیقا باید چه جوابی به جگرگوشهی خود بدهد که خدا را خوش بیاید؟!
https://www.instagram.com/p/BYHClzzBaKx/
۳۳۰
۰۳ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.