درخواستی(وقتی بهشون دروغ میگی)
صبح از بین هیون فلیکس چش وا کردی
ساعت پنج صبح بودو تو رفتی تا آب بخوری و دوباره بخوابی که دیدی دوستت پیامی داد بهت
هی جی :سلام لونا ،امروب هیون و فلیکسو بپیچون بیا بریم بار
توعم که خیلی حوصلت سر رفته بود گفتی..
+گمونم فکر بدی نباشه
در جواب پیامش گفتی...
سلام هی جی اوکی بهت خبر میدم.
.
.
.
.
.
.
.
پرش زمانی به موقعی که بیدار میشن
#هیون
@ لکسی
# اخیش ....لوناا بیدار شووو لطفااا
@ چته هیون سرصبی
+چه تونهههه بزارید بخوابم
ـ همین حرف باعث شد که جفتشون شروع کنم به قلقلک دادنت ـ
+اییی ....خیل خب بسه
.
.
.
پرش زمانی به بعد صبونه
# ممنون لونا ما دیگه بریم پیرامون میشه
@ البته قبلش من یه بوس میخوام
.لباتو قونچه کردی و لکسی یه بوسه سطحی ای روی لبت کاشت.
#هی قبول نیس منم میخوام
.هیون یه میک عمیقی از لبات گرفتش
#حالا شد
#@خدافظظظ
+خدافظی
زنگ زدی به هی جی
+الو
&الو سلام
+سلام ،پسرا رفتن شبم دیر میان چه ساعتی ببینمت؟
&هفت خوبه؟
+آره میبینمت
بای
&بای
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
پرش به ساعت شیش و نیم
+وای دیرم شدش
برای آخرین بار به خودت نگاه کردی
+قشنگ شدم
(لباسی که اون دوتا اجازه پوشیدنشو نداده بودنو پوشیدی و یه میکاپ غلیظی کردی و به هیون زنگ زدی
#جانم
+هیون من دارم میرم خونه هی جی شبم دیر وقت میام
# باشه مواظب خودت باش
+تموم همینطور
# اوکی بای
+بای
..
+خب دیگه برم
-مکالمه با هی جی-
+کجایی هی جی
&دم در بار ..آها من دیدمت بیا بیا
+اوکی منم دیدمت
.
+سلام
&به به سلام
+بریم تو !
&بفرمایید
وارد کلاب شدید و رفتید روی یه مبل نشستید
+میخوام امشب با یه پسر حال کنم
&موفق باشی پس من میرم پیش دوس پسر ایندم
+موفق باشی .خنده.
«یه پسره خوشگل و جذاب
«خانم خوشگله یه بوس نمیدی؟
+چرا ندم
.باهم یه فرنچ کیس رو شروع کردید .
+اومم.تا همینجا بسه دیگه
«اهوم اوکی ..لبات خوشمزس
+مرسی..همچنین
.
.
.
.
ساعت ده شب
# لکسی بریم بار؟
@ آهوم
اوکی پس
.
.
.
هیون لکسی وارد بار شدن که
# هی فلیکس اون لونا نیس؟
@ چرا اینجا چکار میکنه
#خوش میگذره؟
+ار... تو اینجا
#هیچی نگو
@دستتو گرفت و بردن تو ماشین
# میدونی عاقبت دروغ گفتن چیه دیگه نه؟
لکسی لباساش
@ فلیکس شروع به در آوردن لباست کرد
بقیش با ذهن کثیف خودتون🤡
ساعت پنج صبح بودو تو رفتی تا آب بخوری و دوباره بخوابی که دیدی دوستت پیامی داد بهت
هی جی :سلام لونا ،امروب هیون و فلیکسو بپیچون بیا بریم بار
توعم که خیلی حوصلت سر رفته بود گفتی..
+گمونم فکر بدی نباشه
در جواب پیامش گفتی...
سلام هی جی اوکی بهت خبر میدم.
.
.
.
.
.
.
.
پرش زمانی به موقعی که بیدار میشن
#هیون
@ لکسی
# اخیش ....لوناا بیدار شووو لطفااا
@ چته هیون سرصبی
+چه تونهههه بزارید بخوابم
ـ همین حرف باعث شد که جفتشون شروع کنم به قلقلک دادنت ـ
+اییی ....خیل خب بسه
.
.
.
پرش زمانی به بعد صبونه
# ممنون لونا ما دیگه بریم پیرامون میشه
@ البته قبلش من یه بوس میخوام
.لباتو قونچه کردی و لکسی یه بوسه سطحی ای روی لبت کاشت.
#هی قبول نیس منم میخوام
.هیون یه میک عمیقی از لبات گرفتش
#حالا شد
#@خدافظظظ
+خدافظی
زنگ زدی به هی جی
+الو
&الو سلام
+سلام ،پسرا رفتن شبم دیر میان چه ساعتی ببینمت؟
&هفت خوبه؟
+آره میبینمت
بای
&بای
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
پرش به ساعت شیش و نیم
+وای دیرم شدش
برای آخرین بار به خودت نگاه کردی
+قشنگ شدم
(لباسی که اون دوتا اجازه پوشیدنشو نداده بودنو پوشیدی و یه میکاپ غلیظی کردی و به هیون زنگ زدی
#جانم
+هیون من دارم میرم خونه هی جی شبم دیر وقت میام
# باشه مواظب خودت باش
+تموم همینطور
# اوکی بای
+بای
..
+خب دیگه برم
-مکالمه با هی جی-
+کجایی هی جی
&دم در بار ..آها من دیدمت بیا بیا
+اوکی منم دیدمت
.
+سلام
&به به سلام
+بریم تو !
&بفرمایید
وارد کلاب شدید و رفتید روی یه مبل نشستید
+میخوام امشب با یه پسر حال کنم
&موفق باشی پس من میرم پیش دوس پسر ایندم
+موفق باشی .خنده.
«یه پسره خوشگل و جذاب
«خانم خوشگله یه بوس نمیدی؟
+چرا ندم
.باهم یه فرنچ کیس رو شروع کردید .
+اومم.تا همینجا بسه دیگه
«اهوم اوکی ..لبات خوشمزس
+مرسی..همچنین
.
.
.
.
ساعت ده شب
# لکسی بریم بار؟
@ آهوم
اوکی پس
.
.
.
هیون لکسی وارد بار شدن که
# هی فلیکس اون لونا نیس؟
@ چرا اینجا چکار میکنه
#خوش میگذره؟
+ار... تو اینجا
#هیچی نگو
@دستتو گرفت و بردن تو ماشین
# میدونی عاقبت دروغ گفتن چیه دیگه نه؟
لکسی لباساش
@ فلیکس شروع به در آوردن لباست کرد
بقیش با ذهن کثیف خودتون🤡
۳.۶k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.