منم آن جادوگر تنها در آستانه های تاریکی
منم آن جادوگر تنها در آستانه های تاریکی
گمشده درون خودم نشسته رو ی قطرات باران
و این است رسالت من به عنوان یک جادوگر
گرگینه ها زوزه می کشند... خوناشام هامنتظر شب
و جادوگرآن مانند من منشا قدرت خود را ستایش
می کنند.... #دلنوشته_های_یک_جادوگر
گمشده درون خودم نشسته رو ی قطرات باران
و این است رسالت من به عنوان یک جادوگر
گرگینه ها زوزه می کشند... خوناشام هامنتظر شب
و جادوگرآن مانند من منشا قدرت خود را ستایش
می کنند.... #دلنوشته_های_یک_جادوگر
- ۱.۱k
- ۳۰ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط