p36
p36
جیمین:بنظر من کوک مشکلی نداره میخوای فردا صبح بهش پیشنهاد همکاری بده
میونگ سو:اوکی،خیلی خب پس بریم بخوابیم همگی
جیمین:شب بخیر
_جیمین میره
بیونگ:بیا پانسمان شونتو عوض کنم(همون تیری که تهیونگ زد)
میونگ سو:نمیخواد خوب شده دیگه
بیونگ:میخوای عفونت کنه
میونگ سو:خیلی خب
_میرن تو حال میشینن بیونگ با خودش باند اورده،میونگ سو تیشرتشو در میاره بند نیم تنشو از روی شونش بر میداره بیونگم کارشو شروع میکنه
میونگ سو:خبری نشد
بیونگ:از کی
میونگ سو:بنظرت از کی
بیونگ:چه بدونم تو دنبال چند نفری
میونگ سو:تو از وقتی که پیش منی ما دنبال کی میگیردیم
بیونگ:اها،نه متاسفانه
میونگ سو:واقعا دیگه نمیدونم چیکار کنم انگار اب شده رفته تو زمین
بیونگ:بیا خوشبین باشیم که هنوز زنده اس
میونگ سو:از کجا میدونی این همه سال دنبالش گشتم یه دفعه قبرشو پیدا کنم،میدونی چه حسی داره(بغض میکنه)
بیونگ:نه نمیدونم اما مطمئن باش پیداش میکنم
(یه توضیحی بدم اینجا میونگ سو دنبال برادرش میگرده که تو بچگی گمش کرده واز این به بعد فلش بک داریم از دوست پسر قبلی میونگ سو و داداشش و البته قرار نیست فعلا اسم داداش فاش بشه اما وقتی بفهمید کیه خیلی شوکه میشید)
_چسب میزنه به باندش و میونگ سو لباسشو میپوشه
بیونگ:برو استراحت کن امروز خسته شدی،گریه ام نمیکنی
میونگ سو:باشه شب بخیر
_به سمت اتاقش میره و روی تخت دراز میکشه
فلش بک
میونگ سو و اون وو دست همو گرفتن و دارن تو پارک قدم میزنن
اون وو:چقدر خوب شد که اومدیم بیرون
میونگ سو:اوهوم
_اون وو وایمیسه میونگ سوعم همینطور
اون وو:یا تو بعد از این همه مدت بازم از من خجالت میکشی حتی باهام درست حسابی حرف نمیزنی
میونگ سو:خ خب چی ب بگم(سرش پایینه)
اون وو:ببین اصلا صورت منو تا الان دیدی هر وقت باهام حرف میزنی سرت پایینه،وقتی باهام حرف میزنی دوست دارم تو چشمام نگاه کنی
_دستشو میزاره روی چونش و سرشو میاره بالا و به چشماش زل میزنه
اون وو:اینطوری
_میونگ سو دستشو از روی چونش بر میداره و سرشو میندازه پایین
میونگ سو:ن نمیتونم
_اون وو دستشو ول میکنه میره روی صندلی که نزدیکشونه میشینه
میونگ سو:«یعنی الان قهر کرد،بزار برم از دلش دربیارم»
_میره میشینه کنار اون وو
میونگ سو:ببخشید باشه دیگه سعی میکنم خجالت نکشم(سر اون وو به طرف مخالفه)
_میونگ سو دستشو میگیره
میونگ سو:ببخشید دیگه(با مظلوم ترین حالت)
اون وو:میدونی که وقتی اینطوری حرف میزنی نمیتونم مقاومت کنم
میونگ سو:اوهوم(با لپای گل انداخته)
اون وو: وقتی خجالت میکشی خیلی خوشگل میشی
شرطا:۳۵ لایک و ۶۰کامنت
جیمین:بنظر من کوک مشکلی نداره میخوای فردا صبح بهش پیشنهاد همکاری بده
میونگ سو:اوکی،خیلی خب پس بریم بخوابیم همگی
جیمین:شب بخیر
_جیمین میره
بیونگ:بیا پانسمان شونتو عوض کنم(همون تیری که تهیونگ زد)
میونگ سو:نمیخواد خوب شده دیگه
بیونگ:میخوای عفونت کنه
میونگ سو:خیلی خب
_میرن تو حال میشینن بیونگ با خودش باند اورده،میونگ سو تیشرتشو در میاره بند نیم تنشو از روی شونش بر میداره بیونگم کارشو شروع میکنه
میونگ سو:خبری نشد
بیونگ:از کی
میونگ سو:بنظرت از کی
بیونگ:چه بدونم تو دنبال چند نفری
میونگ سو:تو از وقتی که پیش منی ما دنبال کی میگیردیم
بیونگ:اها،نه متاسفانه
میونگ سو:واقعا دیگه نمیدونم چیکار کنم انگار اب شده رفته تو زمین
بیونگ:بیا خوشبین باشیم که هنوز زنده اس
میونگ سو:از کجا میدونی این همه سال دنبالش گشتم یه دفعه قبرشو پیدا کنم،میدونی چه حسی داره(بغض میکنه)
بیونگ:نه نمیدونم اما مطمئن باش پیداش میکنم
(یه توضیحی بدم اینجا میونگ سو دنبال برادرش میگرده که تو بچگی گمش کرده واز این به بعد فلش بک داریم از دوست پسر قبلی میونگ سو و داداشش و البته قرار نیست فعلا اسم داداش فاش بشه اما وقتی بفهمید کیه خیلی شوکه میشید)
_چسب میزنه به باندش و میونگ سو لباسشو میپوشه
بیونگ:برو استراحت کن امروز خسته شدی،گریه ام نمیکنی
میونگ سو:باشه شب بخیر
_به سمت اتاقش میره و روی تخت دراز میکشه
فلش بک
میونگ سو و اون وو دست همو گرفتن و دارن تو پارک قدم میزنن
اون وو:چقدر خوب شد که اومدیم بیرون
میونگ سو:اوهوم
_اون وو وایمیسه میونگ سوعم همینطور
اون وو:یا تو بعد از این همه مدت بازم از من خجالت میکشی حتی باهام درست حسابی حرف نمیزنی
میونگ سو:خ خب چی ب بگم(سرش پایینه)
اون وو:ببین اصلا صورت منو تا الان دیدی هر وقت باهام حرف میزنی سرت پایینه،وقتی باهام حرف میزنی دوست دارم تو چشمام نگاه کنی
_دستشو میزاره روی چونش و سرشو میاره بالا و به چشماش زل میزنه
اون وو:اینطوری
_میونگ سو دستشو از روی چونش بر میداره و سرشو میندازه پایین
میونگ سو:ن نمیتونم
_اون وو دستشو ول میکنه میره روی صندلی که نزدیکشونه میشینه
میونگ سو:«یعنی الان قهر کرد،بزار برم از دلش دربیارم»
_میره میشینه کنار اون وو
میونگ سو:ببخشید باشه دیگه سعی میکنم خجالت نکشم(سر اون وو به طرف مخالفه)
_میونگ سو دستشو میگیره
میونگ سو:ببخشید دیگه(با مظلوم ترین حالت)
اون وو:میدونی که وقتی اینطوری حرف میزنی نمیتونم مقاومت کنم
میونگ سو:اوهوم(با لپای گل انداخته)
اون وو: وقتی خجالت میکشی خیلی خوشگل میشی
شرطا:۳۵ لایک و ۶۰کامنت
۳۰.۵k
۱۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.