درتمام عمر

درتمـام عمـر

یڪ بـارخواستم

دلتنگ اش نباشم

اول کھ هـواگرفتھ شـد

بعـد بـاد آمـد

بـاران کہ بـاریـد

مـن هـم گـریہ کـردم ...
دیدگاه ها (۲)

پاییز دلم بی تو خزان است چشمان ترم بی پروبال است ای یار چرا ...

باتوهستم اے قلمشعرهایم رانوشتےدست خوشاشڪهایم راڪجاخواهے نوشت...

ناگهان بین من و تو آن قدر فاصله افتاد که نامش را می توانی سف...

تا دمِ ظهر می خوابم...که صبح بخیر گفتن هیچکس را نشنوم!!!دلشا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط