از همان اول می دانستم
از همان اول می دانستم
که این ره به ترکستان است
کاملا آگه بودم
که به این بیرهه به افغانستان است
من این راه صعب العبور را
برای دیدنت حتی از دور آمدم
با جیب خالی و سیگار بر لب
با دلی پرخون و غمی در سر
با پاهای برهنه روی شن های داغ
آمدم که تو را ببینم
از کنایه ها و خنده ها و دست نشان شدن ها
از تنهایی درون جمع ها
از ماهی سرخ شدن وسط خرچنگ ها
آمدم که تو را ببینم
عزیز من ماه من نور چشمانم
زهر شیرین تر از جانم
جواب دوستت دارم ها تشکر نیست
جواب آن بی پروا آمدن ها
بدرقه بزور نیست
از ما که گذشت و برگشتیم
راه دشوار آمده را برگشتیم
اما امیدوارم
کارما برایت اتفاق نیفتد
میلاد غربی زاده
#خاص #شیک
که این ره به ترکستان است
کاملا آگه بودم
که به این بیرهه به افغانستان است
من این راه صعب العبور را
برای دیدنت حتی از دور آمدم
با جیب خالی و سیگار بر لب
با دلی پرخون و غمی در سر
با پاهای برهنه روی شن های داغ
آمدم که تو را ببینم
از کنایه ها و خنده ها و دست نشان شدن ها
از تنهایی درون جمع ها
از ماهی سرخ شدن وسط خرچنگ ها
آمدم که تو را ببینم
عزیز من ماه من نور چشمانم
زهر شیرین تر از جانم
جواب دوستت دارم ها تشکر نیست
جواب آن بی پروا آمدن ها
بدرقه بزور نیست
از ما که گذشت و برگشتیم
راه دشوار آمده را برگشتیم
اما امیدوارم
کارما برایت اتفاق نیفتد
میلاد غربی زاده
#خاص #شیک
۱.۴k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۰