-کنار پنجره سیگار میکشید خسته بود.. انقد خسته بود که یادش رفت بعد آخرین پوک سیگار را به پایین پرت کند،نه خودش را..
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.