فاتزی من و وان دایرکشن
فاتزی من و وان دایرکشن
قسمت اول
ساعت3بعدازظهربودکه سوارهگاپیماشدیم
قراربوددیگه تعطیلاتوباساراتموم کنیموبریم خونه ینی لوس انجلس
یه دل درد خفیف داشتم که هی داشت شدیدترمیشد
خودم:وای سارادلم....دیگه نمیتونم تحمش کنم
سارا:وای خدا.....توچت شددختر؟؟؟
خودم:نمیدونم .فک کنم غذای ظهرمسموم بود
سارا:غذای ظهرمسموم نبود،تو......
خودم:ایییییی بسه بسه سارااااااا
سارا:بایدتحمل کنی برسیم لوس انجلس
خودم:باشششش.واییی دیگه تحلشوندارم
سرموگذاشتم روصندلی جلوییودستموگذاشتم روشکمموفشاردادم
زیرچشی ب دور و برم نیگاکردم که دیدم یه پسره بم زل زده
منم همین جوری داشتم بش نیگامیکردم گفتم:چیزی میخوای؟؟
پسره:سلام.حالتون خوبه
خودم:اره اره عالیم.بهترازاین نمیشم.اخخخخخخ
پسره:بنظرنمیادخوب باشینااااا.کمک لازمدارین
اومدم دهنموواکنم ک دل دردم فوق العاده شدید شدوهیچی نگفتموسرمومحکم کوبوندم توصندلی جلویی
یدفه کناردستیش زدتوبازوشوگفت:چیکاربه دخترمردم داری؟؟؟بسه ولش کن
که مهماندارهواپیماگفت. هواپیماداره میشینه صندلیاروب حالت اولیه برگردونینوکمربنداتونوبزنینو......
هواپیمانشستوباکمک ساراازهواپیماپیاده شدیم
وسط راه ساراگفت اینجابشین تامن برم جاییوبرگردم
خودم:کجا؟؟؟
سارا:برم یع جاییوبیام
خودم:یع جایی کجاس؟؟
سارا:حالا
خودم:بگودیگه
سارا:ای بابادست شویی
خودم:اها باشه برو
روصندلی انتظارتوسالن نشستمودلم هرلحظه بدترمیشد
ک یدفه صدای جیغودادشنیدم
منم ترسیدموپاشدم ببینم چ خبره
منتظرقسمت بعدباشین
نظربدید
بای
قسمت اول
ساعت3بعدازظهربودکه سوارهگاپیماشدیم
قراربوددیگه تعطیلاتوباساراتموم کنیموبریم خونه ینی لوس انجلس
یه دل درد خفیف داشتم که هی داشت شدیدترمیشد
خودم:وای سارادلم....دیگه نمیتونم تحمش کنم
سارا:وای خدا.....توچت شددختر؟؟؟
خودم:نمیدونم .فک کنم غذای ظهرمسموم بود
سارا:غذای ظهرمسموم نبود،تو......
خودم:ایییییی بسه بسه سارااااااا
سارا:بایدتحمل کنی برسیم لوس انجلس
خودم:باشششش.واییی دیگه تحلشوندارم
سرموگذاشتم روصندلی جلوییودستموگذاشتم روشکمموفشاردادم
زیرچشی ب دور و برم نیگاکردم که دیدم یه پسره بم زل زده
منم همین جوری داشتم بش نیگامیکردم گفتم:چیزی میخوای؟؟
پسره:سلام.حالتون خوبه
خودم:اره اره عالیم.بهترازاین نمیشم.اخخخخخخ
پسره:بنظرنمیادخوب باشینااااا.کمک لازمدارین
اومدم دهنموواکنم ک دل دردم فوق العاده شدید شدوهیچی نگفتموسرمومحکم کوبوندم توصندلی جلویی
یدفه کناردستیش زدتوبازوشوگفت:چیکاربه دخترمردم داری؟؟؟بسه ولش کن
که مهماندارهواپیماگفت. هواپیماداره میشینه صندلیاروب حالت اولیه برگردونینوکمربنداتونوبزنینو......
هواپیمانشستوباکمک ساراازهواپیماپیاده شدیم
وسط راه ساراگفت اینجابشین تامن برم جاییوبرگردم
خودم:کجا؟؟؟
سارا:برم یع جاییوبیام
خودم:یع جایی کجاس؟؟
سارا:حالا
خودم:بگودیگه
سارا:ای بابادست شویی
خودم:اها باشه برو
روصندلی انتظارتوسالن نشستمودلم هرلحظه بدترمیشد
ک یدفه صدای جیغودادشنیدم
منم ترسیدموپاشدم ببینم چ خبره
منتظرقسمت بعدباشین
نظربدید
بای
۱.۳k
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.