میخـواستـم سرم را بگذارم بر رویِ بالـش
میخـواستـم سرم را بگذارم بر رویِ بالـش
و تا پایـان دنیا به خواب بروم
میخواستم اشکـ هایم را پنهان کنم
میخواستم تنهایی را تجربه کنم
میخواستم باور کنم او رفتـه است
میخواستم تنهایی را تجربه کنم
میخواستم به خواب بروم
میخواستم ...
نتوانستم ، نـه اینکـه نخواهم نتوانستم
خواب بود و بیداری
اشکـ بود و لبخند
من بودم و من
قلب بود و آه
تنهایی بود و تو
میخواستم زندگی کنم
میخواستم لحظه ای لبخند بزنم
لعنت به تناقض های آشکـار .....
و تا پایـان دنیا به خواب بروم
میخواستم اشکـ هایم را پنهان کنم
میخواستم تنهایی را تجربه کنم
میخواستم باور کنم او رفتـه است
میخواستم تنهایی را تجربه کنم
میخواستم به خواب بروم
میخواستم ...
نتوانستم ، نـه اینکـه نخواهم نتوانستم
خواب بود و بیداری
اشکـ بود و لبخند
من بودم و من
قلب بود و آه
تنهایی بود و تو
میخواستم زندگی کنم
میخواستم لحظه ای لبخند بزنم
لعنت به تناقض های آشکـار .....
۲.۴k
۱۷ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.