کاش میشد

کاش میشد
خاطرات تو را
لب طاقچه ی خیال گذاشت

#علی_رضا_اسفندیاری
دیدگاه ها (۴)

گاهی میخندم گاهی گریه میکنم گریه اما بیشتر اتفاق می افتد به ...

جنگل هم که باشی درختانت را ببرند بیابان میشوی فکر کن زن باشی...

همه آمدند و از شخصیت ماه تولدشان دلبری کردند و تمام شد...اما...

لبخند میزنی عطرت در دهان گنجشکها گل میدهد نگاه میکنی لهجه آف...

زندگی چیزی نیست، که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود...-س...

ڪـــــاشمیشد تو را از خیال بیرون ڪشید...ڪمے بوسیدتڪمے بہ چشم...

ویران آنجاست که میفهمی ًدلتنگی ّچه دماری از روزگارت در آورده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط