رویای جوانی

#رویای #جوانی
#پارت_۱۲
قرار بود بچه های مدرسه رو ببرن به یه اردو . ما هم می خواستیم بریم چون زیاد طولانی نبود . یه شهربازی بود قرار بود ما هم بریم و اونجا هر کدوم از اعضا تو یه وسیله یا بخش باشن و هر کس با توجه به علاقش به هر یکی از اعضا بازی ای که می خواست رو انتخاب می کرد . یکم چرت بود . قرار بود آخر هفته بریم اونجا و هنوز باید تو خوابگاه این دخترا میموندیم . متوجه یه نکته هم شده بودیم . این هم خوابگاهی هامون از ما تقلید می کردن برای هر کاری . رقص ، موسیقی ، لباس ،...... حالا می خوایم بدونیم هر کدومشون از کدوم یکی از ما تقلید میکنه .
( جین یک پست در اینستاگرام می گذارد )
( سورین ) وای خدااا چقد جذاب شده بچم نگاش کن .😍
( هارین ) برو بابا اوسکل 😑
( هارین ) هیچکس شوگا نمیشه 😏
( وویی ) چرا یکی میشه 😊
( هارین ) کی ؟
( وویی ) جیمین 🤩
( نامرا ) بد سلیقه ها نامجون از همشون بهتره .
( اونجو ) نه خیرم جیهوپ خیلی بهتره .
( جیهو ) جونگکوکم خوبه ها .
( سونگی ) کافیه . من میگم بهترینشون کیه .
( همه منتظرن تا اسم کراش خودشونو بشنون )
( سونگی ) بهترینشون...................فقط تهیونگه .
( همه با هم ) مسخره 😒
( سونگی ) حقیقیتو گفتم چتونه ؟
اوو پس هارین از من الگو برداری میکنه . میگفتم چرا انقد سرده گاهی اوقات . یه لحظه صبر کن ! سونگی ، ..... از تهیونگ خوشش میاد ؟ امکان نداره . اصلا ..... ولش کن . باید بریم سالن غذاخوری برای ناهار و من واقعا گشنم نبود . به بچه ها گفتم :
_ شما ها برید منم میام .
( همه با هم ) باشه .
بچه ها با دخترا رفتن . نه اشتباهه . بچه ها با همه ی دخترا نرفتن . هارینم مثل من موند . ولی نمیدونم چیکار داشت .
( _ شوگا ، + هارین )
+ بجنب ، بجنب ، باید پست بزاری . بدو دیگه .
_ چی شده ؟
+ منتظر پست یه نفرم .
_ کی ( در حال آبمیوه خوردن )
+ مین یونگی .
_ پوففففف ( پاشش آبمیوه )
+ ای حالمو به هم زدی . مرتیکه بیشعور خر پست بزار دیگه .
_ حالا نمی خواد بهش فحش بدی .
+ ( شروع کرد به چرت و پرت گفتن به شوگا )
_ بسه دیگه ( با داد )
+ به تو چه آخه ؟ مگه تو شوگایی ؟
_ آره من شوگام ( دستش و گذاشت جلوی دهنش 🤐 )
_ صبر کن ، ببین .
هارین دویید و از اتاق رفت بیرون .
_ گند زدم 😔😵
به معنای واقعی به فنا رفته بودیم . نباید هارین به بقیه می گفت اونوقت همه از چشم من میدیدن . یه روز دخترا رفته بودن کتابخونه مدرسه تا کتاب بخونن . بچه ها هم رفته بودن سالن غذاخوری تا غذا بخورن . من و هارین تو اتاق بودیم .
( _ شوگا ، + هارین )
_ هارین
( سکوت )
_ هارین
هارین از رو تخت بلند شد تا بره
_ صبر کن هارین یه لحظه . .... لطفا .
هارین وایساد . بلند شدم برم پیشش که یه دفعه هلم داد و گفت :
+ نزدیک من نیا
رفتم سمتش
+ مگه کری گفتم سمت من نیا .
و دوباره خواست هلم بده که این دفعه دستش و گرفتم .
+ هی ولم کن . ( با داد و کمی ترس )
_ تو .. از من میترسی ؟ من که کاریت ندارم . و تو هم نباید به کسی این موضوع رو بگی به خصوص دوستات .
نمیدونستم کاراته بلده . من و با مشت پرت کرد رو زمین و گفت :
+ من هر کاری بخوام میکنم . هیچکسم نمیتونه برام شرط بزاره . ( قصد رفتن به بیرون رو داره )
_ نه . نه . لطفا . اگه اینکارو کنی .... دیگه نمیتونم باهاشون دوست باشم .
بدون اینکه اهمیت بده رفت .....

توجه بچه ها اونجا هارین قبول کرد که شوگا همون شوگا ی خودمونه چون قبلمه یه سری ویژگی ها ازش دیده بود به خاطر همین فهمید و می خواد به دوستاش بگه ✅
#بی_تی_اس#نامجون#جین#آر_ام#هوسوک#یونگی#جیهوپ#شوگا#جیمین#تهیونگ#وی#ته_ته#جونگکوک#کوکی#جی_کی#آرمی#بنگتن#کیپاپ#انهایپن#جی#جیک#نیکی#جونگوون#سونگهون#هیسونگ#سونو#انجین
دیدگاه ها (۰)

سناریو در خواستی وقتی خواب بد میبینی 🥺نامجون : نترس نترس چیز...

بچه ها رفتیم اکسپلور 😍😍😍اون جیمینه مال منه 🤧😅🤣🙂#بی_تی_اس#نام...

سناریو در خواستی وقتی دعوای شدیدی میکنید و اونا می خوان باها...

#رویای #جوانی #پارت_۱۱اون واقعا خیلی ساکت بود و همچنین خیلی ...

وقتی نازایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط