تسویف و تأخیر
تسویف و تأخیر
قيس بن مسهر و عبدالله بن يقطر...از رسولان امام براى مسلم هستند كه در قادسيه به وسيله حصين بن نمير دستگير مىشوند و به كوفه روانه مىشوند و براى لعن بر حسين عليه السلام بر منبر فرستاده مىشوند و مردم را به يارى حسين و جدايى از حرامزادهاى مثل ابن زياد مىخوانند و از بالاى قصر پرتاب مىشوند و سر از بدن شكستهشان جدا مىشود.
طرماح بن عدى هم از طايفه طى است كه از كوفه بيرون آمده و آن لشكر عظيم نخيله را ديده و هنگامى كه به حسين مى رسد، به جاى نصرت به نصيحت مى پردازد و از حسين عليه السلام مى خواهد كه به كوههاى طى روى بياورد و تا بيست هزار شمشيرزن را در ركاب خود ببيند كه تا جان در بدن دارند از او دفاع مى كنند.
حضرت مى فرمايد كه من با حرّ عهدى دارم و نمى پذيرد و طرماح به خاطر رساندن آذوقه عيال، از حسين عليه السلام جدا مى شود تا خود براى نصرت او بازگردد و حسين عليه السلام مى فرمايد: شتاب كن، چون ممكن است كه ما را نبينى و او مى رود و هنگامى كه باز مىگردد، ديگر در نينوا لالهاى نيست و آتشها خاكستر شدهاند.
اين تسويف و تأخيرها به خاطر هر عذر و بهانه اى كه باشد، از ترجيح آن بهانه حكايت دارد.
چرا ما تكليفها را به عقب مىاندازيم؟
آيا امكان بيشتر و يا قدرت زيادتر و يا رفع موانع و يا رفعت همتى را انتظار داريم؟
مادامى كه حسين، به تبليغ و دگرگون كردن تلقى مردم از خويش و از حكومت محتاج است، مادام كه او به مهره هاى كارساز و جايگزين آنها از مهرههاى موجود نياز دارد، چگونه تأخير مىكنيم و براى تأمين چند ماه آذوقه مىرويم و فرصتها را از دست مىدهيم در حالىكه زمان تنگ و هدف دور و موانع بسيار و راهزنها در كمين هستند.
ما براى فرار از تكاليف، تكاليف را سنگين مىشماريم و توان خود را نفى مىكنيم تا عذر تأخير و تسويف را فراهم كنيم.
ما مىگوييم:
«لَو استَطَعنا لَخَرَجنا مَعَكم يُهلِكون انفُسَهُم».(توبه:۴۲)
و خدا مى گويد:
«لَو ارادوا الخُروج لا عدوا له عدةً».(توبه:۴۶)
ما مىگوييم: اگر مىتوانستيم مىآمديم و خدا مىفرمايد: اگر مىخواستند آماده مىشدند.
آنچه خدا مىخواهد شتاب و سبقت است كه:
«سارعوا الى مَغفِرة مِن رَبِّكم»،(آل عمران: ۱۳۳)
و «اغتَنمواالفرص» و «اغتنموا المهل».( نهجالبلاغه، خطبه۷۶)
و آنچه شيطان مى خواهد وعده و وعيد و تسويف و تأخير است كه:
ادامه در دیدگاه...
استاد علی صفایی حائری🌹❤
قيس بن مسهر و عبدالله بن يقطر...از رسولان امام براى مسلم هستند كه در قادسيه به وسيله حصين بن نمير دستگير مىشوند و به كوفه روانه مىشوند و براى لعن بر حسين عليه السلام بر منبر فرستاده مىشوند و مردم را به يارى حسين و جدايى از حرامزادهاى مثل ابن زياد مىخوانند و از بالاى قصر پرتاب مىشوند و سر از بدن شكستهشان جدا مىشود.
طرماح بن عدى هم از طايفه طى است كه از كوفه بيرون آمده و آن لشكر عظيم نخيله را ديده و هنگامى كه به حسين مى رسد، به جاى نصرت به نصيحت مى پردازد و از حسين عليه السلام مى خواهد كه به كوههاى طى روى بياورد و تا بيست هزار شمشيرزن را در ركاب خود ببيند كه تا جان در بدن دارند از او دفاع مى كنند.
حضرت مى فرمايد كه من با حرّ عهدى دارم و نمى پذيرد و طرماح به خاطر رساندن آذوقه عيال، از حسين عليه السلام جدا مى شود تا خود براى نصرت او بازگردد و حسين عليه السلام مى فرمايد: شتاب كن، چون ممكن است كه ما را نبينى و او مى رود و هنگامى كه باز مىگردد، ديگر در نينوا لالهاى نيست و آتشها خاكستر شدهاند.
اين تسويف و تأخيرها به خاطر هر عذر و بهانه اى كه باشد، از ترجيح آن بهانه حكايت دارد.
چرا ما تكليفها را به عقب مىاندازيم؟
آيا امكان بيشتر و يا قدرت زيادتر و يا رفع موانع و يا رفعت همتى را انتظار داريم؟
مادامى كه حسين، به تبليغ و دگرگون كردن تلقى مردم از خويش و از حكومت محتاج است، مادام كه او به مهره هاى كارساز و جايگزين آنها از مهرههاى موجود نياز دارد، چگونه تأخير مىكنيم و براى تأمين چند ماه آذوقه مىرويم و فرصتها را از دست مىدهيم در حالىكه زمان تنگ و هدف دور و موانع بسيار و راهزنها در كمين هستند.
ما براى فرار از تكاليف، تكاليف را سنگين مىشماريم و توان خود را نفى مىكنيم تا عذر تأخير و تسويف را فراهم كنيم.
ما مىگوييم:
«لَو استَطَعنا لَخَرَجنا مَعَكم يُهلِكون انفُسَهُم».(توبه:۴۲)
و خدا مى گويد:
«لَو ارادوا الخُروج لا عدوا له عدةً».(توبه:۴۶)
ما مىگوييم: اگر مىتوانستيم مىآمديم و خدا مىفرمايد: اگر مىخواستند آماده مىشدند.
آنچه خدا مىخواهد شتاب و سبقت است كه:
«سارعوا الى مَغفِرة مِن رَبِّكم»،(آل عمران: ۱۳۳)
و «اغتَنمواالفرص» و «اغتنموا المهل».( نهجالبلاغه، خطبه۷۶)
و آنچه شيطان مى خواهد وعده و وعيد و تسويف و تأخير است كه:
ادامه در دیدگاه...
استاد علی صفایی حائری🌹❤
۵.۶k
۲۸ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.