با من بمان
آتسوشی*
وقتی به پارک مسخره رسیدم دیدن همه آژانس وایسادن و مافیا هم تازه رسیدن تقریبا ۱ دقیقه بعد من حالم از الفا ها به هم می خوره یکم اون رایحه کوفتیشون را کنترل نمیکنن نمیگن اینجا امگا وایساده خاک تو سرشون تچ
🧸:هههه🤣 آرام باش فرزندم
فوکوزاوا: خوب باید بگم که ......
موری پرید وسط حرفش : بلاخره قبول کردی که بودن مافیا هیچی نیستید
آتسوشی: اعتماد به نفس تو را جلبک داشت میگفت من الهه ی آبم
موری : 😑 بی ادب
یوسانو : ببخشید کوه ادببب ببخشیدددد
موری : نمی بخشم
کنیکیدا: میگن بخشش از بزرگان است کوچولو
تانیزاکی : واو
کویو : میشه بسه کنید ما آمدیم صلح کنیم
رانپو : ما نیومدید
اکوتاگاوا: پس بمیرید
راشمون را فعال کرد
وقتی به پارک مسخره رسیدم دیدن همه آژانس وایسادن و مافیا هم تازه رسیدن تقریبا ۱ دقیقه بعد من حالم از الفا ها به هم می خوره یکم اون رایحه کوفتیشون را کنترل نمیکنن نمیگن اینجا امگا وایساده خاک تو سرشون تچ
🧸:هههه🤣 آرام باش فرزندم
فوکوزاوا: خوب باید بگم که ......
موری پرید وسط حرفش : بلاخره قبول کردی که بودن مافیا هیچی نیستید
آتسوشی: اعتماد به نفس تو را جلبک داشت میگفت من الهه ی آبم
موری : 😑 بی ادب
یوسانو : ببخشید کوه ادببب ببخشیدددد
موری : نمی بخشم
کنیکیدا: میگن بخشش از بزرگان است کوچولو
تانیزاکی : واو
کویو : میشه بسه کنید ما آمدیم صلح کنیم
رانپو : ما نیومدید
اکوتاگاوا: پس بمیرید
راشمون را فعال کرد
- ۱.۳k
- ۲۸ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط