حالا پارت ۱
حالا پارت ۱
هان سوجون؛در مدرسه سه بوم درس میخواند. سوجون پسری موتور سوار و خفن که به راحتی به کسی پا نمیدهد(نه میخواستی پا بده،یارو دست هم نمیده)
صبح روز مدرسه(باز آمد بوی 💩 مدرسه)
مادر:سوجونااااا بیدار شوووو پام درد میکنه نمیتونم بیام بالاااااا
سوجون:بیدارم مامان.(میاد پایین)قرصاتو خوردی؟
مادر:نه
سوجون:مامان دیر شد بیا اینو اول بخور اینو بعد آبم آروم بخور.
مادر:زود برمیگردی؟
سوجون:نه چرا
مادر:میخواستم دوستمو دعوت کنم خوب شد دیر میای کی میای
سوجون:ساعت ۱۱
مادر:خوبه
سوجون:من رفتم
تو راه مدرسع
سوجون:
داشتم راه میرفتم ۳ تا پسر کنار هم بودن و میخندیدن.حسودیم شد.چون من دوستی ندارم.
رسیدم. رفتم تو کلاس و معلم:امروز قبل از اینکه کتاب فیزیک رو باز کنید قراره یه دانش آموز انتقالی بیاد.
دانش آموز:سلام من کیم یوکی عم و انتقال گرفتم. بخاطر اینکه دانش آموزاشون گفتن صدای موتورش اذیت میکنه در صورتی که من موتورم رو تو پارکینگ پارک میکردم.اینجوری هم بهم نگاه نکنید مظلوم نیستم بخاطر اثرات فرمه (لعنت به این لباس فرم😂)
افراد بدن سوجون پشت خطن😂:
قلب:همزادم پیداش شد بالاخره...یکم شیطونی خوبه مگه نه؟
غرور:باز شروع شد
مغز:قلب نمیزارم دوباره همون اشتباهو انجام بد...
قلب:مغز دست خودم نی که
غرور:دست تو هم باشه من نمیزارم باید اول از رو جنازه من رد شی
قلب:تو خفه شو
معلم:یوکی برو کنار سوجون بشین
قلب:هوراااااا
یوکی:
نگاه های سنگین کسی رو حس میکنه... اینکه سوجونه
یوکی: سوجون چته چرا ب من نگا میکنی
سوجون:ها؟ آها چیزه خب چون خوشگلی
افراد بدن یوکی:
قلب: اولین باره یکی بهم میگه خوشگل(اکلیلی شدمممم) بهتر نیست زنگ تفریح ازش شماره بگیرم؟
مغز:قلب قاطی نکن
غرور:خفه شو قلب تو بی مصرفی یادت نیست با خودت و مغز چیکار کردی آخرشم دایونگ بهت خیانت کرد؟
قلب:*گریه میکنه*
مغز: غرور بهتر نیست حرف نزنی دیدی چیکار کردی
غرور:...
قلب:درسته غرور راست میگه من واقعا بی مصرفم.
شرطا برا پارت بعد:۵ لایک
هان سوجون؛در مدرسه سه بوم درس میخواند. سوجون پسری موتور سوار و خفن که به راحتی به کسی پا نمیدهد(نه میخواستی پا بده،یارو دست هم نمیده)
صبح روز مدرسه(باز آمد بوی 💩 مدرسه)
مادر:سوجونااااا بیدار شوووو پام درد میکنه نمیتونم بیام بالاااااا
سوجون:بیدارم مامان.(میاد پایین)قرصاتو خوردی؟
مادر:نه
سوجون:مامان دیر شد بیا اینو اول بخور اینو بعد آبم آروم بخور.
مادر:زود برمیگردی؟
سوجون:نه چرا
مادر:میخواستم دوستمو دعوت کنم خوب شد دیر میای کی میای
سوجون:ساعت ۱۱
مادر:خوبه
سوجون:من رفتم
تو راه مدرسع
سوجون:
داشتم راه میرفتم ۳ تا پسر کنار هم بودن و میخندیدن.حسودیم شد.چون من دوستی ندارم.
رسیدم. رفتم تو کلاس و معلم:امروز قبل از اینکه کتاب فیزیک رو باز کنید قراره یه دانش آموز انتقالی بیاد.
دانش آموز:سلام من کیم یوکی عم و انتقال گرفتم. بخاطر اینکه دانش آموزاشون گفتن صدای موتورش اذیت میکنه در صورتی که من موتورم رو تو پارکینگ پارک میکردم.اینجوری هم بهم نگاه نکنید مظلوم نیستم بخاطر اثرات فرمه (لعنت به این لباس فرم😂)
افراد بدن سوجون پشت خطن😂:
قلب:همزادم پیداش شد بالاخره...یکم شیطونی خوبه مگه نه؟
غرور:باز شروع شد
مغز:قلب نمیزارم دوباره همون اشتباهو انجام بد...
قلب:مغز دست خودم نی که
غرور:دست تو هم باشه من نمیزارم باید اول از رو جنازه من رد شی
قلب:تو خفه شو
معلم:یوکی برو کنار سوجون بشین
قلب:هوراااااا
یوکی:
نگاه های سنگین کسی رو حس میکنه... اینکه سوجونه
یوکی: سوجون چته چرا ب من نگا میکنی
سوجون:ها؟ آها چیزه خب چون خوشگلی
افراد بدن یوکی:
قلب: اولین باره یکی بهم میگه خوشگل(اکلیلی شدمممم) بهتر نیست زنگ تفریح ازش شماره بگیرم؟
مغز:قلب قاطی نکن
غرور:خفه شو قلب تو بی مصرفی یادت نیست با خودت و مغز چیکار کردی آخرشم دایونگ بهت خیانت کرد؟
قلب:*گریه میکنه*
مغز: غرور بهتر نیست حرف نزنی دیدی چیکار کردی
غرور:...
قلب:درسته غرور راست میگه من واقعا بی مصرفم.
شرطا برا پارت بعد:۵ لایک
۲.۱k
۱۹ شهریور ۱۴۰۲