دلم “تنگ” است،برای یک “دلتنگی” از جنس جا ماندن…که درمانش “رسیدن” باشد؛رسیدن به قافله“یارانی سفرکرده”منِ جامانده باید حسرت رفتن بکشم…آخر با کدام لیاقتم ؟