ما اگر در جایی دور دست زندگی میکردیم و صبح ها با نور آفتا

ما اگر در جایی دور دست زندگی میکردیم و صبح ها با نور آفتابِ پشت کوه آلپ بیدار میشدیم و یا به سلیقه ی تو که عاشق استانبول هستی،با صدای امواج دریا و پرندگانش بیدار میشدیم،درخت کریسمس درست میکردیم و من شاید برایت جوراب های بلند که سرما نخوری میخریدم و یا اصلا هر چه تو بخواهی برایت کادو پیچ میکردم و چشم هایت را می بستم و میگفتم سال نو مبارک.
اما حالا هم خیالی نیست به یک تبریک ساده دل خوش میکنم و خنده ی بعد از تبریک را.
دستم را میزنم زیر چانه ام و با دقت میبینم چطور چشم هایت میخندد.
#نرگس_بنار #ازدواج
دیدگاه ها (۱)

چه داری در اَعماق چشمانتَاین چنین جانِ مرا به اِسارت می برد....

جهت های جغرافیایی هم به تو بستگی دارند جانمهر کجای دنیا که چ...

از همان لحظه‌ی رفتنت،هر روز کنار پنجره مینشینمو تنهاییم را ب...

بغل وا کرده ام امشب تن مهتابی ات آورهجوم خلسه داغ شب بی تابی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط