من نه آنقدر دلبرم که دل تمام شهر از صدایم بلرزد.. نه آنقد
من نه آنقدر دلبرم که دل تمام شهر از صدایم بلرزد.. نه آنقدر موقر که یادم نرود دختر نباید بلند بلند بخندد.. نه آنقدر فیلسوف که راجع به کتاب های خوانده و نخوانده ام داد سخن بدهم.. نه آنقدر بزرگ که بتوانم بجای شکلات وقتی به کافه میرویم خانمانه قهوه سفارش بدهم.. نه آنقدر سیاستمدار ک لبخند ها و اشک هایم به جا و به موقع سرو کله شان پیدا بشود! من بغض میکنم، گریه میکنم، شیطنت میکنم، بلند بلند می خندم و لبه ی جدول راه میروم و توی کافه شکلات می خورم و زندگی را ساده میگیرم…
و خوب می دانم.. دخترهایی شبیه من، خاطره نخواهند شد.
و خوب می دانم.. دخترهایی شبیه من، خاطره نخواهند شد.
۳.۹k
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.