نفس کشیدم و گفتی زمانه جانکاه است

نفس کشیدم و گفتی زمانه جانکاه است
نفس نمی کشم ، این آه از پی آه است

در آسمان خبری از ستاره ی من نیست
که هر چه بخت بلند است ، عمر کوتاه است

به جای سرزنش من به او نگاه کنید
دلیل سر به هوا گشتن زمین، ماه است

شب مشاهده ی چشم آن کمان ابروست
کمین کنید رقیبان سر بزنگاه است

اگر نبوسم حسرت ، اگر ببوسم شرم
شب خجالت من از لب تو در راه است

فاضل نظری
دیدگاه ها (۱)

‌من بنده ی آن کسم که شوقی داردبر گردن دل ز عشق، طوقی داردتو ...

گاهی چقدر آدم ،دلش برای یک خیالِ راحت تنگ می‌شود ...!👤 عادل...

کعبه را گفتم: سیه پوشیدنت از بهر چیست؟گفت: از جهل همین اُمّت...

یک گل ز باغ دوست، کسی بو نمی‌کندتا هرچه غیر اوست، به یک سو ن...

شب مشاهده چشم آن کمان ابروست! کمین کنید که امشب سر بزنگاه اس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط