شهرزاد را دیدی

شهرزاد را دیدی..
عشق زندگیش را گرفتند..
سکوت را شایسته دانست..
زندگی به رنگ اجبار را به او بخشیدند..
سکوت کرد..
تحقیر را با او آشنا کردند..
دم نزد..
اما..
امیدش را که گرفتند..
شکست..
عشق و زندگی و خوشی و هرچیز که داری را هم که ببازی..
امیدت که باشد میتوانی از نو بسازی..
اما..
وای به روزی که امیدت را بگیرند..
بی امید..
تمام خواهی شد..
هرگز..
امیدت را به کسی نبند....
دیدگاه ها (۴)

نـــامــم را پــاکـــ کـــردی یـــادم را چـــه مــیــک...

گـاهے "بے هوا"دلم"هوایــــــــش" را مے ڪند"هوایـــ" اواویی ڪ...

خدایا،،،دیدی کلی باران فرستادی تااین لکه هاروازدلم بشویی،،،م...

همین الان یهویی اتاقم برق رفت جاتون خالی داریم هات داگ میشیم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط