آدمی که بهتنهایی تئاتر میرود بهتنهایی سر میز کافه نشسته و قهوه مینوشد پتوی ...
.
آدمی که بهتنهایی تئاتر میرود، بهتنهایی سر میز کافه نشسته و قهوه مینوشد، پتوی دو نفره را بهتنهایی استفاده میکند و تنها زیر باران قدم میزند و تنها مسافرت میرود را نمیشود از تنهایی ترساند. مثل این است که بخواهی یک گرگ سهپا را از چلاق شدن بترسانی. میدانی یک گرگ سهپا چکار میکند؟ او از دویدن و زندگی کردن دست برنمیدارد، او به دویدن به سهپا عادت کرده و با آن زندگی میکند. سهپا بودن برای آن گرگ پایانِ دنیا نیست، شروع یک زندگی جدید است و خو گرفتن با زخمی قدیمی؛ جایِ خالی چیزی که دیگر نیست.
.
_امیررضا لطفیپناه
آدمی که بهتنهایی تئاتر میرود، بهتنهایی سر میز کافه نشسته و قهوه مینوشد، پتوی دو نفره را بهتنهایی استفاده میکند و تنها زیر باران قدم میزند و تنها مسافرت میرود را نمیشود از تنهایی ترساند. مثل این است که بخواهی یک گرگ سهپا را از چلاق شدن بترسانی. میدانی یک گرگ سهپا چکار میکند؟ او از دویدن و زندگی کردن دست برنمیدارد، او به دویدن به سهپا عادت کرده و با آن زندگی میکند. سهپا بودن برای آن گرگ پایانِ دنیا نیست، شروع یک زندگی جدید است و خو گرفتن با زخمی قدیمی؛ جایِ خالی چیزی که دیگر نیست.
.
_امیررضا لطفیپناه
- ۲۸۷
- ۱۰ خرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط