جمعه را با غزلی چای و کتاب شعری

جمعه را با غَزلی ، چای وُ کتابِ شعری ؛


می شَوَد بود اگر تنگیِ دل ، بگذارد...

#فاطمه_معصومی_مانا
دیدگاه ها (۵)

او که قصدش بٖردنِ نعشِ من از اینجا نبودپس چرا با حوصله آمد، ...

پیش بیا ...میخواهم دچارت کنم به کشنده ترین اتفاقی که میخواهم...

چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر روزدلم فریاد می خواهد ول...

عالیجنابِ عشق! چرا غایبی هنوز؟! یادِ تو قرنهاست که در ج...

#پاییز…شعری ست کهدست هاي‌ من و ” تو “قافیه يآخر آن می شودسخت...

🌼سلام آقادوباره جمعه ودل بی قراری می کند💔بهر دیدار مه روی شم...

اگر نیستم...مطمئن باش که هنوز بی قرارت نشده ام....من اگر دلم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط