روزی اسب پیرمردی فرار کرد مردم گفتند چقدر بدشانسی

روزی اسب پیرمردی فرار کرد، مردم گفتند: چقدر بدشانسی!
پیر مرد گفت : ازکجا معلوم

فردا اسب پیر مرد با چند اسب وحشی برگشت.
مردم گفتند: چقدر خوش شانسی!
پیرمرد گفت: از کجا معلوم.

پسر پیرمرد از روی یکی از اسبها افتاد و پایش شکست.
مردم گفتند: چقدر بدشانسی!
پیرمرد گفت از کجا معلوم!

فردایش از شهر آمدند و تمام مردهای جوان را به جنگ بردند به جز پسر پیرمرد که پایش شکسته بود.
مردم گفتند : چقدر خوش شانسی!
پیرمرد گفت : از کجا معلوم!

زندگی پر از خوش شانسی ها و بدشانسی های ظاهری است، شاید بدترین بدشانسی های امروزتان مقدمه خوش شانسی های فردایتان باشد.
از کجا معلوم؟!


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‎‌‌‌‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💖🍃🌸🌹🌸🍃💖
#عکس_پروفایل #عکس_نوشته #تکست_خاص #تکست_ناب #خاص #جذاب #زیبا #عاشقانه #عشقولانه #عشق
دیدگاه ها (۱)

یـک همیشه یـک استشاید در تمام عمرش نتوانستهبیش از یـک باشدام...

در بازی زندگی یاد میگیری:اعتماد به حرف های قشنگ بدون پشتوانه...

همیشه نباید حرف زدگاه باید سکوت کردحرف دل که گفتنی نیست !بای...

❄️ساده نباش جانم!قرار نیست هرکس که به تو لبخند زد ، از سرِ م...

...بیا باهم فرار کنیم...پارت 1

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط