اعترافی بکنم

« اعترافی » بکنم ؟
بین این « پنجره ها »
که « تمنای گشودن » دارند !
من به آن « پنجرهٔ بسته ٔ چشمان تو »
عادت دارم !
« بامدادان » که من از کوچه تو می گذرم
به « نسیم گل نیلوفر » آن باغچه
عادت دارم !
....... و چه « شبهای » پر از « زمزمه بی وزنم »
که به دیدار مَه روی تو در « قافیه »
عادت دارم !
گر « خیانت در امانت » بکنم ، می بخشی ؟؟
من « به دزدی » ز غزلها ی « دو چشم تَرَت»
عادت دارم !!؟
دیدگاه ها (۱)

در وجودم کسی هست ...به وسعت "تو"که هر شب به تنهایی ام سر میز...

ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺑﺎﺷﯿﺪ !!؟ﻣﺮﺍﻗﺐ ﻫﻤﯿﻦ “ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ” ﻫﺎ“ ﻋﺰﯾﺰﻡ ” ﻫﺎ“ ﻣﻬﺮ...

نشانی قلبت را هرگز از یاد نبرده ام ،فرسنگها هم دور باشی ...ه...

هــیـچ چــیـز بدتر از این نیست نـدانـے ...بـہ ڪدام خاطرہ باخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط