اسم : مافیای رنگی
پارت :۱
ویو ماریا★
امروز بیمارستان نمیرم و میرم خونه هلن و امیدوارم که ویلیام هم خونه باشه بتونم ببینمش
ویو ویلیام ★
خواب بودم که صدای جیغ های هلن میومد که داشت صدام میکرد
هلن:ویلیامممم (داد)
یهو در رو باز کرد
ویلیام:مگه دست نداری در بزنی بعد بیای داخل اخه تو
هلن:دلم میخواد
ویلیام:چرا داشتی صدام میکردی
هلن: ماریا داره میاد اینجا
پریدم تو حموم
هلن:وا چته نکنه دوسش داری مرتیکه هوممم
ویلیام:دلم میخواد
هلن : تو بیا بیرون اگه دیگه تو خونم راهت دادم اخه
ویو ماریا★
داشتم اماده میشدم که هلن بهم زنگ زد
مکالمه :
هلن :سلام میمون جون
ماریا:یه بار میشه عین ادم حرف بزنی تو اخه موش کوچولو
هلن:نمیشه حالا بزار بگم
ماریا:بگو
هلن: ویلیام تو خونه منه و خب نمیره مثل اینکه مشکل نداری
خوشحال شدم سریع گفتم
ماریا:نه بابا
هلن:خب باشه منتظرم
ماریا:باشه خدافظ
هلن:خدافظ
رفتم و سریع اماده شدم ولباسمو پوشیدم (عکسشو میزارم)
سریع سوار ماشینم شدم و راه افتادم به خونه هلن
خب پارت اول راضی هستید ادامشو بزارم ؟؟؟؟؟
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.