ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺒﻮﺗﺮﯼ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﻣﻌﺎﺷﺮﺕ ﺑﺎ ﮐﻼﻏﻬﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
ﭘﺮﻫﺎﯾﺶ ﺳﻔﯿﺪ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ
ﻭﻟﯽ ﻗﻠﺒﺶ ﺳﯿﺎﻩ ﻣﯿﺸﻮﺩ
دیدگاه ها (۲)

دلتنگی قصه همیشگی من است.... امروز زیرچتر تنهایی ام جای خیلی...

تو رفته ای اما فقط از تو خواهشی دارم هر کجای این دنیا که بود...

خستگی را زندگی کرده ام می خواهم کمی هم زندگی را خسته کنم...!...

روزگاره عجیبی ا ست! من به تو معتادم، تو منو ترک می کنی....کس...

ﺩﺭﺧﺘﻬﺎ ﻣﯿﻤﯿﺮﻧﺪ؛ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﻋﺼﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺩﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ؛ﻋﺪﻩ ﺍﯼ...

ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﻛﻪ ﺩﺭﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺍﺳﺖ،ﺷﻴﻄﻨﺖ ﻫﺎﯼ ﺩﻟﻢ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط