رمانهمسراجباری پارتصد وسی وپنج

#رمان_همسر_اجباری #پارت_صد وسی وپنج
یک دو بار ریگه زدم به در که در آروم باز شد.آنا رو جلو در دیدیم با چشمایی قرمز باچادر ومقنعه سفید نمازش تو
در گاه وایساد و گفت شما دوتا یه لحظه آسایش واسه من نمیزارید. این چه طرز در زدن.
منو احسان که کلی ضایع شده بودیم.سرمونو انداختیم پایین
من:د خب چرا درو باز نمیکنی مام نگرانت شدم .رفت تو اتاق باید از دلش در میوردیم .ماهم پشت سرش رفتیم تو
اتاق.
احسان:آنا....
بله
آجیی
بله
ببخشید ما میخواستیم شوخی کنیم.
شوخی اینجوری من االنم بدنم میلرزه خو دیگه ببخش دیگه.
نمیدونم چی شدو که آنا با بغض ادامه داد.
من همیشه باعث نارحتیم همیشه همین بودم.حاال شما دوتا ام دعوا دادم.همیشه باعث عذابم. من با شما قهر نیستم
از دست خودم ناراحتم.
هر دو رفتیم سمتش و گفتم
من:آنا خب بخشش ما همه کارامون بی منظور بود و تو هیچ وقت باعث عذاب ما نبودی.
آنا جان بس کن دیگه االن بازم دعوا میکنیم
رو به من نگاه کردو گفت من بچه ام اینطوری حرف میزنی.میدونی چقد ترسیدم
خب خانمی ببخشید دیگه تکرار نمیکنیم مگه نه احسان.
آره...آره....اما اگه تورو اذیت کنه خونش پای خودشه.
از اولم قهر نبودم.فقط یه شرطی داره.
چه شرطی.؟
تو خونه دلم گرفته منو منو ببرین بیرون.
احسان-دلت گرفته یا شکالت خورت خواهری.
منو احسان خندیدم همزمان .باگفتن این حرف￾هردوتاشون.
باشه بریم آماده شیم که ببرمتون یه جای توپ وباحال .
آنا-راست میگی آریا.
-معلومه که راست میگم.
احسانم ادای آنارو در اورد و گفت راس میگی آریا.
خیلی با نمک گفت اونقد که واقعا انگار آنا بود.
داشتم میرفتم که آماده شم هنوز از اتاق بیرون نرفته بودم که گوشیم زنگ خورد.شین بود جواب دادم
الو.
بگو.
من هنوز کره ای رو خوب یاد نگرفتم چی میگی؟
نه نمیام مگه قرار نشد یه روز با دوستام باشم از فردا کارم شروع میشه.
میگم نه
داشت دیگه واقعا زور میگفت
من بیام توجشن کسایی که زبونشونو نمیفهمم که چی بشه.
دیدگاه ها (۲۱)

#رمان_همسر_اجباری #پارت_صد وسی و ششمآریا تو نامزد منی و اینم...

#رمان_همسر_اجباری #پارت_صد وسی و هفتمتو فکر بودمو شرو کردم ب...

#رمان_همسر_اجباری #پارت_صد وسی وچهارجانم. -از اینجا راضی؟ می...

#رمان_همسر_اجباری #پارت_صد وسی وسهاحسان-خو نخندین خواهر شکال...

𝐀 𝐒𝐭𝐫𝐚𝐧𝐠𝐞𝐫 𝐂𝐚𝐥𝐥𝐞𝐝 𝐚 𝐅𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝𝐏𝐚𝐫𝐭𝟐𝟕کوک: «خب… حالا نوبت منه. ات،...

𝐀 𝐒𝐭𝐫𝐚𝐧𝐠𝐞𝐫 𝐂𝐚𝐥𝐥𝐞𝐝 𝐚 𝐅𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝𝐏𝐚𝐫𝐭𝟐𝟕کوک: «خب… حالا نوبت منه. ات،...

عشق رمانتیک من ❤😎پارت ۳۴خب به جکسون و لارا افتاد لارا: جرعت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط