کم کم بوی محرم میرسد
کم کم بوی محرم میرسد
پنجم شوال
روز ورودحضرت مسلم ع به شهرکوفه...
عاقبت در وسط کوفه گرفتارشدم
تشنه لب ماندم و بی یاور و سردارشدم
کوفیان طعنه زنان دست مراهم بستند
منِ غربت زده چون حیدرکرار شدم
رسم این شهر اسیریست خدامیداند
من اسیر سر هر کوچه و بازارشدم
کوفه باآل علی دشمن خونین شده است
چونکه یار توام انگار گنه کار شدم
ترسم اینست توهم تشنه بمانی اقا
چونکه لب تشنه درین شهر سرِ دارشدم...
پنجم شوال
روز ورودحضرت مسلم ع به شهرکوفه...
عاقبت در وسط کوفه گرفتارشدم
تشنه لب ماندم و بی یاور و سردارشدم
کوفیان طعنه زنان دست مراهم بستند
منِ غربت زده چون حیدرکرار شدم
رسم این شهر اسیریست خدامیداند
من اسیر سر هر کوچه و بازارشدم
کوفه باآل علی دشمن خونین شده است
چونکه یار توام انگار گنه کار شدم
ترسم اینست توهم تشنه بمانی اقا
چونکه لب تشنه درین شهر سرِ دارشدم...
- ۹۵۷
- ۰۱ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط