حسین روز هفتم یا علی اصغر حسین علیهما السلام
حسین: (روز هفتم: یا علی اصغر حسین علیهما السلام)
دو جرعه آب ندیدی رباب را کُشتی
سه جرعه تیر مکیدی رباب را کُشتی
نگاه سمتِ حرم نه ، به سویِ علقمه کن
بگو عمو نرسیدی رباب را کُشتی
برات رو زدم و رویِ من زمین اُفتاد
تو خواهشم نشنیدی؟رباب را کُشتی
نشست ضربه ی تیر و کمی تو را چَرخاند
زِ خوابِ ناز پریدی رُباب را کُشتی
صدایِ حنجرِ تُردَت رسید زینب گفت
سه شعبه را چو کشیدی رُباب را کُشتی
بگو به تیر کمی جا برای بوسه نماند
چرا عمیق بُریدی رُباب را کُشتی
به رویِ دست چرا جمع کرده ای خود را
زِ دردِ تیر خمیدی رُباب را کُشتی
تو را نهان کنم اما من این عبا چه کنم
به این لباس چکیدی رُباب را کُشتی
امانتیِ ربابم ، بگو به مادرِ من
چه جایِ شیر چشیدی؟ رباب را کُشتی
همین که گریه نکردی حسین را کُشتی
همین که آب ندیدی رباب را کُشتی
.
.
.حسین: تو به نی هستی و من مویکنانم پسرم
سرت از نیزه نیُفتد نگرانم پسرم
به سرِ نیزهی تو خیره شده چشم ترم
بی سبب نیست اگر اشکفشانم پسرم
دو جرعه آب ندیدی رباب را کُشتی
سه جرعه تیر مکیدی رباب را کُشتی
نگاه سمتِ حرم نه ، به سویِ علقمه کن
بگو عمو نرسیدی رباب را کُشتی
برات رو زدم و رویِ من زمین اُفتاد
تو خواهشم نشنیدی؟رباب را کُشتی
نشست ضربه ی تیر و کمی تو را چَرخاند
زِ خوابِ ناز پریدی رُباب را کُشتی
صدایِ حنجرِ تُردَت رسید زینب گفت
سه شعبه را چو کشیدی رُباب را کُشتی
بگو به تیر کمی جا برای بوسه نماند
چرا عمیق بُریدی رُباب را کُشتی
به رویِ دست چرا جمع کرده ای خود را
زِ دردِ تیر خمیدی رُباب را کُشتی
تو را نهان کنم اما من این عبا چه کنم
به این لباس چکیدی رُباب را کُشتی
امانتیِ ربابم ، بگو به مادرِ من
چه جایِ شیر چشیدی؟ رباب را کُشتی
همین که گریه نکردی حسین را کُشتی
همین که آب ندیدی رباب را کُشتی
.
.
.حسین: تو به نی هستی و من مویکنانم پسرم
سرت از نیزه نیُفتد نگرانم پسرم
به سرِ نیزهی تو خیره شده چشم ترم
بی سبب نیست اگر اشکفشانم پسرم
- ۲.۰k
- ۲۹ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط