میگویندچراانقدرغمگین مینویسی
میگویندچراانقدرغمگین مینویسی؟!...
افسرده میشویم..
ببخشید! !...
حق باشماست...
چندخطی مینویسم....
بخند...!
ساده بودم....
خیلی ساده...
به همه محبت می کردم...
بی محبتی ها را زود فراموش میکردم...
اما سادگیم رانشانه گرفتند...
وزمینم زدند...بخند..!
اولین بارکه عاشق شدم
ازهستیم مایه گذاشتم...
به حدمرگ می پرستیدمش...
فکرمیکردم ازعشق سیراب شود میماند...
اما ازمن سیرشد و رفت...
خنده داراست...
بخند!
ازغرورم گذشتم...
التماس کردم...
التماس برای نرفتنش...التماس برای بودنش....
التماس برای بادیگری نرفتنش...
اماخندید و رفت...
بخند!
اینهاخنده دارست...
بخند!
رفت....
افسرده میشویم..
ببخشید! !...
حق باشماست...
چندخطی مینویسم....
بخند...!
ساده بودم....
خیلی ساده...
به همه محبت می کردم...
بی محبتی ها را زود فراموش میکردم...
اما سادگیم رانشانه گرفتند...
وزمینم زدند...بخند..!
اولین بارکه عاشق شدم
ازهستیم مایه گذاشتم...
به حدمرگ می پرستیدمش...
فکرمیکردم ازعشق سیراب شود میماند...
اما ازمن سیرشد و رفت...
خنده داراست...
بخند!
ازغرورم گذشتم...
التماس کردم...
التماس برای نرفتنش...التماس برای بودنش....
التماس برای بادیگری نرفتنش...
اماخندید و رفت...
بخند!
اینهاخنده دارست...
بخند!
رفت....
- ۲.۸k
- ۱۰ اسفند ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط