اش امشب دردلم

ڪاش امشـب دردلـم
حـس بهـارے داشتـم

ڪاش بـاچشـمان تـو
امشـب قـرارےداشتـم

ڪاش دستم رابـه
دستت مےسپردم سالها

تـا پنـاهـم مےشـدے
گـرحـال زارے داشتم
دیدگاه ها (۲)

میدونی بعضی شبا دیگهنه خاطره ...نه بغـض ...نه اشک ...هیچ کدو...

زن بودن کارمشکلی است !!!مجبوری مانند یک بانو رفتار کنی، همان...

دختر بودن سخته گاهی خسته میشی ازینکه مجبوری خودت موهاتو بباف...

از آن روزی کهبے هوا گفتی دوسـتت دارم فهمیدم بی هوا هممیشود ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط