دیگر مخاطب نوشته هایم نخواهی بود. دیگر آن دوست داشتنی چند
دیگر مخاطب نوشته هایم نخواهی بود. دیگر آن دوست داشتنی چند سال پیشم نیستی
عوضی میبینی. عوضی تصمیم میگیری . دیگر برای خنده هایت تلاش نخواهم کرد. تو را با انتخاب هایت تنها میگذارم. تو بمان و کسی که قرار است برایت آرامش را به ارمغان بیاورد.
دیگر صبح شنبه ها هیچ گاه برایت پیام صبح بخیری نمی فرستم که حالت را خوب کند و علی رغم تمام مشکلات شخصی ات وادارت کند که بخندی.
دیگر یکشنبه ها دو ساعت تمام پشت صفحه موبایل منتظر شنیدن صدایت نمی مانم
دیگر دوشنبه ها برای همیشه نیستم که هی حرف بزنم و بخندم و تو زل بزنی توی چشمهایم و من ناامید از اینکه یک کلمه از حرفهایم را هم نفهمیدی.
سه شنبه هایت هم برای خودت و دغدغه های مسخره ات که فلانی چه طور شد و بهمانی چه طور گفت و اگر اینطور شود بهتر است و اگر آنطور شود ضایع.
اصلا چهارشنبه هایت هم برای خودت و آن جاده هایی که قرار است با معشوقه ات قدم بزنی و درباره ی زندگی مشترکتان حرف بزنی. لذت بوسه های داخل ماشین هم برای خودت و عشقت.
پنجشنبه همیشه روز دوست داشتنی ام خواهد بود با این تفاوت که تو دیگر نیستی. پنجشنبه ها تو بمان ودوستانت و من میمانم و بوسه هایی که هیچوقت در آن کوچه خلوت و تاریک دربندبه جایی نرسیدند. جمعه ها هم تو باش و ..و...
کل هفته برای تو اشخاص دوستداشتنی ات...
دیگر برایت نمی نویسم، نمیدانم تو برای که مینویسی، دیگر برایم مهمم نیست...
دیگر نمی توانم چیزی به تو بگویم.
احساس میکنم تمام آن حرف هایی که این مدت زده ام هم بی فایده است. فقط برای آن حس هایی متاسفم که نماندی تا تجربه اش کنی. امیدوارم آنجایی که رفته ای لااقل چیزی برایت داشته باشد. در تمام سال های عمرت سعی کن چیزی جز اینی که الان هستی باشی، چون اینطور که تو پیش میروی فکر نکنم چیزی عایدت شود جز دویدن های مداوم و به هیچ جایی نرسیدن.در تخت خواب هیچوقت به یاد من نباش مرا و تمام خاطراتم را فراموش کن.هر جایی که بودی ستاره های بالای سرت را هیچوقت فراموش نکن، دریا را هم. دستانت در دستان هر کسی هم بود، کاش آرام باشی.
مهم هم نیست دستان من کجاست،چه فرقی می کند.
آن چیزی که فرق داشت تو بودی که خب کاش واقعا فرق داشتی. بیخیال،هر حرفی که بزنیم بی فایدست،
جانم، تو مرا برای همیشه از دست دادی و نمیدانم در قبالش چه چیزی را بدست آوردی،
اما ای کاش ارزشش را داشته باشد...
عوضی میبینی. عوضی تصمیم میگیری . دیگر برای خنده هایت تلاش نخواهم کرد. تو را با انتخاب هایت تنها میگذارم. تو بمان و کسی که قرار است برایت آرامش را به ارمغان بیاورد.
دیگر صبح شنبه ها هیچ گاه برایت پیام صبح بخیری نمی فرستم که حالت را خوب کند و علی رغم تمام مشکلات شخصی ات وادارت کند که بخندی.
دیگر یکشنبه ها دو ساعت تمام پشت صفحه موبایل منتظر شنیدن صدایت نمی مانم
دیگر دوشنبه ها برای همیشه نیستم که هی حرف بزنم و بخندم و تو زل بزنی توی چشمهایم و من ناامید از اینکه یک کلمه از حرفهایم را هم نفهمیدی.
سه شنبه هایت هم برای خودت و دغدغه های مسخره ات که فلانی چه طور شد و بهمانی چه طور گفت و اگر اینطور شود بهتر است و اگر آنطور شود ضایع.
اصلا چهارشنبه هایت هم برای خودت و آن جاده هایی که قرار است با معشوقه ات قدم بزنی و درباره ی زندگی مشترکتان حرف بزنی. لذت بوسه های داخل ماشین هم برای خودت و عشقت.
پنجشنبه همیشه روز دوست داشتنی ام خواهد بود با این تفاوت که تو دیگر نیستی. پنجشنبه ها تو بمان ودوستانت و من میمانم و بوسه هایی که هیچوقت در آن کوچه خلوت و تاریک دربندبه جایی نرسیدند. جمعه ها هم تو باش و ..و...
کل هفته برای تو اشخاص دوستداشتنی ات...
دیگر برایت نمی نویسم، نمیدانم تو برای که مینویسی، دیگر برایم مهمم نیست...
دیگر نمی توانم چیزی به تو بگویم.
احساس میکنم تمام آن حرف هایی که این مدت زده ام هم بی فایده است. فقط برای آن حس هایی متاسفم که نماندی تا تجربه اش کنی. امیدوارم آنجایی که رفته ای لااقل چیزی برایت داشته باشد. در تمام سال های عمرت سعی کن چیزی جز اینی که الان هستی باشی، چون اینطور که تو پیش میروی فکر نکنم چیزی عایدت شود جز دویدن های مداوم و به هیچ جایی نرسیدن.در تخت خواب هیچوقت به یاد من نباش مرا و تمام خاطراتم را فراموش کن.هر جایی که بودی ستاره های بالای سرت را هیچوقت فراموش نکن، دریا را هم. دستانت در دستان هر کسی هم بود، کاش آرام باشی.
مهم هم نیست دستان من کجاست،چه فرقی می کند.
آن چیزی که فرق داشت تو بودی که خب کاش واقعا فرق داشتی. بیخیال،هر حرفی که بزنیم بی فایدست،
جانم، تو مرا برای همیشه از دست دادی و نمیدانم در قبالش چه چیزی را بدست آوردی،
اما ای کاش ارزشش را داشته باشد...
۱۴.۸k
۰۶ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.