" اگر می توانستم از اندیشیدن باز ایستم،بهتر می شد! اندیشه
" اگر می توانستم از اندیشیدن باز ایستم،بهتر می شد! اندیشه سخت ترینِ دردهاست.
اندیشه دایم کش می آید و مزه غریبی به جا می گذارد...! و بعدش کلمات هستند در درون اندیشه ها! کلمات ناتمام، اندیشه های بی پایان.
می اندیشم که وجود دارم!!! این احساس وجود داشتن چه مارپیچ دور و درازی ست...
نباید اندیشید...نمی خواهم بیندیشم...می اندیشم که نمی خواهم بیندیشم...نباید بیندیشم که نمی خواهم بیندیشم...!
چه چرخه عبثی! همه آنچه که گفتم خودِ اندیشیدن است "
...
کتاب "تهوع"
اثر "ژان پل سارتر"
اندیشه دایم کش می آید و مزه غریبی به جا می گذارد...! و بعدش کلمات هستند در درون اندیشه ها! کلمات ناتمام، اندیشه های بی پایان.
می اندیشم که وجود دارم!!! این احساس وجود داشتن چه مارپیچ دور و درازی ست...
نباید اندیشید...نمی خواهم بیندیشم...می اندیشم که نمی خواهم بیندیشم...نباید بیندیشم که نمی خواهم بیندیشم...!
چه چرخه عبثی! همه آنچه که گفتم خودِ اندیشیدن است "
...
کتاب "تهوع"
اثر "ژان پل سارتر"
۱.۵k
۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.