♡سناریو-کوتاه♡

'لباسش به بالا تاخورده بود. با احساس باد گرم که به بدنش می‌خورد و قلقکش می‌داد، چشم‌هاش رو مالوند و باز کرد.
با دیدن دست‌های پر از تتو، فهمید که جونگ‌کوک‌ برگشته به خونه.
با خنده پرسید:
+جونگ‌کوکا، چی‌کار می‌کنیی؟ داری قلقلکم می‌دیی~~
-دلم برای عطر تنت تنگ شده بود هیونگگ‌، بزار این دلتنگیم‌ رو برطرفش کنم
روی تنش رو می‌بوسید و عطرش رو تنفس می‌کرد. ضربان قلب تهیونگ به قدری تند بود که می‌تونست صداش رو بشنوه.
بوسه ای به وسط سینه‌‌ی عزیزترینش زد و تصمیم گرفت این آرامش رو با بغل کردن، ازش بگیره.'
دیدگاه ها (۰)

🫠🫠🫠🫀✨️بمونین واسم✨️

اسم اهنگ مورد علاقتون؟؟!(جدا از کیپاپ) خودم:تو تصویر واضحه✨️...

حالا غضنفر از ناکجا آباد که یه تومنم تو جیبش نیست و بچه مدرس...

تو تیک تاک یه پست گزاشتم به کره ای توکپشن نوشتم 안녕하세요 저는 방탄소...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط