درد
درد؟
(باید بگم که پدر مادر اعضا فوت شدن)
ویو یونگی. با هر صدای گریه و دادی که از تو اتاق از طرف یورا میومد انگاری که به قلب من و پسرا خنجر فرو میکردن خواهر هشت ساله ی ما بیماری قلبی داشت و الان توی اتاق درمان در حال گذراندن سختترین مرحله ی درمانی بیماریش بود این آخریش بود دیگه تموم میشد اما با تموم شدنش خواهر مون که مثل یه شمع زیبای درخشان بود زره زره اب میشد و ما فقط میتونستیم شاهد درد کشیدنش باشیم
جین. وای من دیگه صبرم داره تموم میشه بابا بی رحما بس کنید بچه از دست رفت(اشک)
جیمین. آخه اون مگه چند سالشه
هوپی. این دیگه آخریش بود دیگه تموم میشه
(دوباره صدای جیغ یورا اومد)
نامی. وای الهی بمیرم برا اون بدن ظرفیت که اینطوری داره درد میکشه(گریه)
ته. خداروشکر تموم میشه و دیگه قرار نیست شاهد درد کشیدن پرنسسمون باشیم
کوک. اون خیلی قویه که طاقت آورده
§خوب تموم شد امیدوارم این آخرین بلای باشه که سرش اومده و باقی عمرش رو با آزادی از درد و غم و بیماری باشه
نامی. خیلی ممنونم
§الان بیهوشه بهش سرم زدیم برید داخل الاناست که به هوش بیاد
جین. چرا بیهوش شد
§سکوت میکنه)
یونگی. نتونست طاقت بیاره نه؟(گریه)
§یونگی پسرم آروم باش مهم اینه که این عذاب دیگه تموم شد بعدشم اتفاق خاصی نیفتاده که اون فقط خیلی خسته بود و خوابید مهم اینه که شما از الان به بعد باید یه جوری باهاش رفتار کنید که تمام این عذاب ها جبران بشه تمام ممنوعیت فعالیتی و غذایی و هر چیز دیگری براش آزاد شده از الان به بعد باید یه کاری کنید که از زندگیش لذت ببره
کوک. حق با شماست ما قول میدیم که دیگه اجازه ندیم هیچ دردی بکشه
§ آفرین کار درستم همینه من دیگه میرم شمام برین داخل نمیخوام وقتی یورا بهوش اومد تنها باشه
ته. چشم ممنونم ازتون
جین. خدایا ببینش چطوری کیوت و اروم خوابیده
هوپی. وقتی رد اشکه رو صورتش رو میبینم دلم تیکه تیکه میشه
جیمین. هششش از الان به بعد مهمه که نباید بزاریم خم به ابروش بیاد
نامی. قول میدیم عشق داداش(دستای یورا رو میگیره)
🫠آهای خوشگل خانمی که اینو میخونی برا ادامش برو پست بعدی👈🫠
(باید بگم که پدر مادر اعضا فوت شدن)
ویو یونگی. با هر صدای گریه و دادی که از تو اتاق از طرف یورا میومد انگاری که به قلب من و پسرا خنجر فرو میکردن خواهر هشت ساله ی ما بیماری قلبی داشت و الان توی اتاق درمان در حال گذراندن سختترین مرحله ی درمانی بیماریش بود این آخریش بود دیگه تموم میشد اما با تموم شدنش خواهر مون که مثل یه شمع زیبای درخشان بود زره زره اب میشد و ما فقط میتونستیم شاهد درد کشیدنش باشیم
جین. وای من دیگه صبرم داره تموم میشه بابا بی رحما بس کنید بچه از دست رفت(اشک)
جیمین. آخه اون مگه چند سالشه
هوپی. این دیگه آخریش بود دیگه تموم میشه
(دوباره صدای جیغ یورا اومد)
نامی. وای الهی بمیرم برا اون بدن ظرفیت که اینطوری داره درد میکشه(گریه)
ته. خداروشکر تموم میشه و دیگه قرار نیست شاهد درد کشیدن پرنسسمون باشیم
کوک. اون خیلی قویه که طاقت آورده
§خوب تموم شد امیدوارم این آخرین بلای باشه که سرش اومده و باقی عمرش رو با آزادی از درد و غم و بیماری باشه
نامی. خیلی ممنونم
§الان بیهوشه بهش سرم زدیم برید داخل الاناست که به هوش بیاد
جین. چرا بیهوش شد
§سکوت میکنه)
یونگی. نتونست طاقت بیاره نه؟(گریه)
§یونگی پسرم آروم باش مهم اینه که این عذاب دیگه تموم شد بعدشم اتفاق خاصی نیفتاده که اون فقط خیلی خسته بود و خوابید مهم اینه که شما از الان به بعد باید یه جوری باهاش رفتار کنید که تمام این عذاب ها جبران بشه تمام ممنوعیت فعالیتی و غذایی و هر چیز دیگری براش آزاد شده از الان به بعد باید یه کاری کنید که از زندگیش لذت ببره
کوک. حق با شماست ما قول میدیم که دیگه اجازه ندیم هیچ دردی بکشه
§ آفرین کار درستم همینه من دیگه میرم شمام برین داخل نمیخوام وقتی یورا بهوش اومد تنها باشه
ته. چشم ممنونم ازتون
جین. خدایا ببینش چطوری کیوت و اروم خوابیده
هوپی. وقتی رد اشکه رو صورتش رو میبینم دلم تیکه تیکه میشه
جیمین. هششش از الان به بعد مهمه که نباید بزاریم خم به ابروش بیاد
نامی. قول میدیم عشق داداش(دستای یورا رو میگیره)
🫠آهای خوشگل خانمی که اینو میخونی برا ادامش برو پست بعدی👈🫠
- ۱۰.۴k
- ۰۵ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط