آوخ هنوز زخمیم و رنج می برم

آوِِخ هنوز زخمیم و رنج می برم 

دنیا هر آنچه داشت بلا ریخت بر سرم 

 

مردم چه می کنند که لبخند می زنند ؟

غم را نمی شود که به رویم نیاورم

 

قانون روزگار چگونه است کین چنین

درگیر جنگ تن به تنی نابرابرم

 

تو آنقدر شبیه به سنگی که مدتی است

از فکر دیدن تو ترک می خورد سرم

 

وا مانده ام که تا به کجا می توان گریخت

از این همیشه ها که ندارند باورم

 

حال مرا نپرس که هنجار ها مرا

مجبور می کنند بگویم که بهترم

 

# عاشقانه ...
دیدگاه ها (۲)

فضای خانه که از خنده های ما گرم استچه عاشقانه نفس می کشم ! ه...

صدای پچ پچ غم … خواب من به هم خورده استدو ساعت است که اعصاب ...

هر چه این احساس را در انزوا پنهان کندمی تواند از خودش تا کی ...

دو ساعتی که به اندازه‌ی دو سال گذشتتمام عمرِ من انگار در خیا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط