نگو حقوق زنان؛ بگو اضافه حقوق مردان!
به حسب رشتهای که میخوندیم دانشگاه، تو کلاسا معمولاً تعداد پسرها بیشتر از عدد انگشتای یه دست نبود. بالطبع منم با این اقلیت بیشتر در ارتباط بودم؛ بیشتر از همه با فردوست (اسم تزئینی است) که آدم بی غل و غشی بود.
زد و یک روز که دو-سه نفره کنار راهپله ایستاده بودیم، یکی از پسرا با دلهره خودشو به ما رسوند. از اون هیکلای ورزشکاری، با قد بلند داشت که خوراکش شاخ و شونه کشیدن بود و مدعیای بود برا خودش. با صدایی آهسته رو کرد به سمت ابی و جوری که کسی غیر از ماها نشنوه گفت: «فلان دختره رو یادته؟ - با هم سر قرار میرفتیم - دبیرستانی بود ...» ابی گفت: «خب؟!» گفت: «حاملهش کردم!» و قبل از اینکه فرصت تعجب پیدا کنم ادامه داد: «... دنبال دکترم که بچه رو بندازه!!»
انگار یک آبشار یخ روی سرم ریخته باشن. چشمم سیاهی رفت. این همه یال و کوپال، این همه ادعا، بادی بیش نبود برای استفاده جنسی از دخترهای سادهلوح. آخه عوضی! کارتو کردی؟ لااقل اینقدی مرد باش که بری دختره رو از پدر و مادرش خواستگاری کنی! نه که دست به گناه بزرگتری هم بزنی.
اونجا، کنار راهپله، فردوست هم شاهد این گفتگو بود. شاهد این جنایت جنسی و شاهد این توطئه برای قتل یک موجود زنده بود. دید نتیجهی بیبندوباری رو. دید وقتی تو پردهدری میکنی، برای مکشوفات پشت پردهت چشم میدرن و آب دهنشون راه میافته. اما با این حال، وقتی من این کاریکاتورو تو اینستا پست کردم، با چند ایموجی نظر منفی داد که یعنی نپسندیدم.
فردوست عزیز! به قول بزرگی «کشف حجاب، حقوق زنان نیست؛ اضافه حقوق مردانه!» بپسندی یا نپسندی، این چرخه کثیف رو بعضیا بهش دامن زدهن. تو میتونی انتخاب کنی که نبینیش اما من میبینمش و دعا میکنم که هیچ کس از کسان من و تو و باقی آدمها بهش آلوده نشه.
#خودم_پز #کاریکاتور #عفاف #زن_زندگی_آزادی #آزادی
زد و یک روز که دو-سه نفره کنار راهپله ایستاده بودیم، یکی از پسرا با دلهره خودشو به ما رسوند. از اون هیکلای ورزشکاری، با قد بلند داشت که خوراکش شاخ و شونه کشیدن بود و مدعیای بود برا خودش. با صدایی آهسته رو کرد به سمت ابی و جوری که کسی غیر از ماها نشنوه گفت: «فلان دختره رو یادته؟ - با هم سر قرار میرفتیم - دبیرستانی بود ...» ابی گفت: «خب؟!» گفت: «حاملهش کردم!» و قبل از اینکه فرصت تعجب پیدا کنم ادامه داد: «... دنبال دکترم که بچه رو بندازه!!»
انگار یک آبشار یخ روی سرم ریخته باشن. چشمم سیاهی رفت. این همه یال و کوپال، این همه ادعا، بادی بیش نبود برای استفاده جنسی از دخترهای سادهلوح. آخه عوضی! کارتو کردی؟ لااقل اینقدی مرد باش که بری دختره رو از پدر و مادرش خواستگاری کنی! نه که دست به گناه بزرگتری هم بزنی.
اونجا، کنار راهپله، فردوست هم شاهد این گفتگو بود. شاهد این جنایت جنسی و شاهد این توطئه برای قتل یک موجود زنده بود. دید نتیجهی بیبندوباری رو. دید وقتی تو پردهدری میکنی، برای مکشوفات پشت پردهت چشم میدرن و آب دهنشون راه میافته. اما با این حال، وقتی من این کاریکاتورو تو اینستا پست کردم، با چند ایموجی نظر منفی داد که یعنی نپسندیدم.
فردوست عزیز! به قول بزرگی «کشف حجاب، حقوق زنان نیست؛ اضافه حقوق مردانه!» بپسندی یا نپسندی، این چرخه کثیف رو بعضیا بهش دامن زدهن. تو میتونی انتخاب کنی که نبینیش اما من میبینمش و دعا میکنم که هیچ کس از کسان من و تو و باقی آدمها بهش آلوده نشه.
#خودم_پز #کاریکاتور #عفاف #زن_زندگی_آزادی #آزادی
۶۲.۰k
۲۸ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.