روزی مردی یهودی که ادعا می کرد، چند دینار از پیامبر طلب د
روزی مردی یهودی که ادعا می کرد، چند دینار از پیامبر طلب دارد، طلب خود را خواست. آن حضرت فرمود: اکنون ندارم. مرد یهودی گفت: شما را رها نمی کنم تا طلبم را بپردازید. پیامبر فرمود: من هم اینجا، در کنار تو می نشینم. مرد یهودی آن قدر نشست که حضرت، نماز ظهر، عصر، مغرب، عشا و نماز صبح روز بعد را نیز همان جا خواند. اصحاب خواستند یهودی را بیازارند، ولی حضرت آنها را بازداشت. عرض کردند: آیا اجازه دهیم، یک یهودی شما را بازداشت کند؟ حضرت فرمود: «خداوند مرا مبعوث نکرده است تا به مردم ستم کنم.» پس به همراه یهودی و تعدادی از مسلمانان تا نیمه های روز در آن مکان نشست. در این هنگام یهودی گفت: گواهی می دهم که خدایی جز خدای یکتا نیست و تو فرستاده خدا هستی. سپس عرض کرد: به خدا سوگند، با این کارم، قصد جسارت به شما را نداشتم، بلکه می خواستم بدانم اوصاف شما با آنچه در تورات به ما وعده داده اند، تطبیق می کند یا خیر؟ من در تورات خوانده ام که پیامبر خاتم، در مکه متولد می شود و به یثرب هجرت می کند. درشت خو و بداخلاق نیست، با صدای بلند سخن نمی گوید و ناسزاگو و بدزبان نیست. اینک همه ثروتم را در اختیارتان می گذارم تا در راه خدا خرج کنید.
#talabe_online
#سید_حسین_تقوی
#حوزه_علمیه_قم#دخترانه
#دخترا#دختران#محجبه
#همسرانه#حدیث_تصویری
#talabe_online
#سید_حسین_تقوی
#حوزه_علمیه_قم#دخترانه
#دخترا#دختران#محجبه
#همسرانه#حدیث_تصویری
۱۰۰
۳۰ دی ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.