شب هجوم می آورد
شب هجوم می آورد
سیاهیِ شب در چشمانم اما
"اندیشه" بیدار است
قلم در دستانم بیتابی میکند
میخواهم باز وصفت کنم
یاد "نجابت "نگاهت کافیست تا
بساط شاعری من مهیاشود
.
قلم بر روی کاغذ به رقص در می آید
و "عشق " برای قلم "جوهر" میشود
تا ادای دِیْن کند در پیشگاه معشوق
.
مینویسم از "نگاه کهرباییت"
از دلربایی "مژگان سیاهت"
و ترانه ی دلم را شعرگونه برایت
مینگارم
گوش بسپار
ای صاحب "دلفریب ترین نگاه" .
سیاهیِ شب در چشمانم اما
"اندیشه" بیدار است
قلم در دستانم بیتابی میکند
میخواهم باز وصفت کنم
یاد "نجابت "نگاهت کافیست تا
بساط شاعری من مهیاشود
.
قلم بر روی کاغذ به رقص در می آید
و "عشق " برای قلم "جوهر" میشود
تا ادای دِیْن کند در پیشگاه معشوق
.
مینویسم از "نگاه کهرباییت"
از دلربایی "مژگان سیاهت"
و ترانه ی دلم را شعرگونه برایت
مینگارم
گوش بسپار
ای صاحب "دلفریب ترین نگاه" .
۱.۱k
۲۸ بهمن ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.