پارت:2
پارت:2
ژانر:هنتای
دوست دارین نخونین:)
______________________
ا.ت:می...میخوای اینجوری برات جبران کنم؟
هانما:اوهوم مشکلی نداره که
ا.ت:ولی..ولی من آماده نیستم
هانما اخمی کرد و حلقه ی دور کمرمو سفت تر گرفت
هانما:منظورت چیه؟
ا.ت:هانما من باک*رم
هانما خنده ای شیطنت آمیز زد و با صدایی بم گف
هانما:اوه بیبی چه بهتر
و پرتم کرد روی تخت
(واستین قبلش یه چیزی بگم...
آره میدونم دارین فحشم میدین انقدر میپرم وسط این جاهای حساس
میخواستم بگم شما لباس هانما رو همون لباس توی کاور در نظر بگیرین)
خب به هر حال چون من با*کره بودم یکمی استرس و هیجان داشتم برای همین هی به عقب میرفتم تا خوردم به دیوار خوشحال بودم این تخت تاج نداره که بتونه دستامو ببنده و خب بعد فهمیدم اینجا اتاق VIP بارئه و دقیقن کنارم یک دستبند بود با جایی که میشد بستش زیر لبی گفتم
ا.ت:آخه اینم شانسه من دارم
هانما دستبند رو برداشت
هانما:اوم...همچی امشب جوره که(پوزخند)
نفمیدم چیشد حتا با مقاومتام دستامو بست و جای مخصوصش گذاشت که من نمیتونستم دیگه دستامو تکون بدم
هانما اومد و روم خیمه زد و آروم آروم لباسامو در میاورد اولش فک کردم ازون مردائیه که خیلی آروم کارشونو انجام میدن ولی خب...بعدش فهمیدم اون قصد تحریک کردن منو داشته چون همونطور که آروم کارشون انجام میداد دی*کش رو به عضوم میمالوند
ا.ت:هانما....خیلی عوضی_____
(چیفویو)
هانما:هیش بیبی گرل امشب فقط قراره برام ناله کنی
که یهویی بعد حرفش لباسای ا.ت رو خیلی وحشیانه در آورد
وقتی کاملا جلوش لخت بودم
رفت عقب و گفت
هانما:این...بدن تو مثل یه بوم نقاشی خالیه که امشب قراره رنگ بشه
لباسای بالا تنه ی خودش رو در آورد و شروع کرد روی گردن ا.ت مارک انداختن
ا.ت که نمیخواست با ناله هاش هانما رو از اون چیزی که هست تحریک تر کنه لب پایین خودشو گاز میگرفت هانما که متوجه این موضوع شد نگاهی به ا.ت کرد و لبشو جدا کرد و خودش اونا رو وحشیانه میخورد و مک میزد
ا.ت:آههه ها...نما
ناله هاش توی دهن هانما خفه میشد
هانما زبونشو توی دهن ا.ت برد و میچرخوند
و بعد اینکه نفس کم آوردن از هم جدا شدن هانما کمی پایین تر رفت و با یکی از سینه های ا.ت بازی میکرد و اون یکی رو میخورد
کل اتاق رو صدای ناله های ا.ت در بر گرفته بود
هانما دیگه طاقت نیاورد و شلوار و باکسر خودش رو در آورد دی*کش رو روی عضو ا.ت میمالوند و بعد چند ثانیه یک ضرب همشو وارد ا.ت کرد
ا.ت هنوز به سایزش عادت نکرده بود که هانما شروع کرد به ضربه زدن داخل ا.ت
طولی نکشید که ا.ت ارضا شد ولی هانما نه
وقتی ا.ت برای سومین بار ارضا شد بلخره هانمائم کا*م کرد و همشو داخل ا.ت ریخت
جفتشون بی جون روی تخت افتادن ا.ت که خیلی زود خوابش برد هانمائم کمی با موهای ا.ت بازی کرد و خوابید
__________
اینم ازین:)
ژانر:هنتای
دوست دارین نخونین:)
______________________
ا.ت:می...میخوای اینجوری برات جبران کنم؟
هانما:اوهوم مشکلی نداره که
ا.ت:ولی..ولی من آماده نیستم
هانما اخمی کرد و حلقه ی دور کمرمو سفت تر گرفت
هانما:منظورت چیه؟
ا.ت:هانما من باک*رم
هانما خنده ای شیطنت آمیز زد و با صدایی بم گف
هانما:اوه بیبی چه بهتر
و پرتم کرد روی تخت
(واستین قبلش یه چیزی بگم...
آره میدونم دارین فحشم میدین انقدر میپرم وسط این جاهای حساس
میخواستم بگم شما لباس هانما رو همون لباس توی کاور در نظر بگیرین)
خب به هر حال چون من با*کره بودم یکمی استرس و هیجان داشتم برای همین هی به عقب میرفتم تا خوردم به دیوار خوشحال بودم این تخت تاج نداره که بتونه دستامو ببنده و خب بعد فهمیدم اینجا اتاق VIP بارئه و دقیقن کنارم یک دستبند بود با جایی که میشد بستش زیر لبی گفتم
ا.ت:آخه اینم شانسه من دارم
هانما دستبند رو برداشت
هانما:اوم...همچی امشب جوره که(پوزخند)
نفمیدم چیشد حتا با مقاومتام دستامو بست و جای مخصوصش گذاشت که من نمیتونستم دیگه دستامو تکون بدم
هانما اومد و روم خیمه زد و آروم آروم لباسامو در میاورد اولش فک کردم ازون مردائیه که خیلی آروم کارشونو انجام میدن ولی خب...بعدش فهمیدم اون قصد تحریک کردن منو داشته چون همونطور که آروم کارشون انجام میداد دی*کش رو به عضوم میمالوند
ا.ت:هانما....خیلی عوضی_____
(چیفویو)
هانما:هیش بیبی گرل امشب فقط قراره برام ناله کنی
که یهویی بعد حرفش لباسای ا.ت رو خیلی وحشیانه در آورد
وقتی کاملا جلوش لخت بودم
رفت عقب و گفت
هانما:این...بدن تو مثل یه بوم نقاشی خالیه که امشب قراره رنگ بشه
لباسای بالا تنه ی خودش رو در آورد و شروع کرد روی گردن ا.ت مارک انداختن
ا.ت که نمیخواست با ناله هاش هانما رو از اون چیزی که هست تحریک تر کنه لب پایین خودشو گاز میگرفت هانما که متوجه این موضوع شد نگاهی به ا.ت کرد و لبشو جدا کرد و خودش اونا رو وحشیانه میخورد و مک میزد
ا.ت:آههه ها...نما
ناله هاش توی دهن هانما خفه میشد
هانما زبونشو توی دهن ا.ت برد و میچرخوند
و بعد اینکه نفس کم آوردن از هم جدا شدن هانما کمی پایین تر رفت و با یکی از سینه های ا.ت بازی میکرد و اون یکی رو میخورد
کل اتاق رو صدای ناله های ا.ت در بر گرفته بود
هانما دیگه طاقت نیاورد و شلوار و باکسر خودش رو در آورد دی*کش رو روی عضو ا.ت میمالوند و بعد چند ثانیه یک ضرب همشو وارد ا.ت کرد
ا.ت هنوز به سایزش عادت نکرده بود که هانما شروع کرد به ضربه زدن داخل ا.ت
طولی نکشید که ا.ت ارضا شد ولی هانما نه
وقتی ا.ت برای سومین بار ارضا شد بلخره هانمائم کا*م کرد و همشو داخل ا.ت ریخت
جفتشون بی جون روی تخت افتادن ا.ت که خیلی زود خوابش برد هانمائم کمی با موهای ا.ت بازی کرد و خوابید
__________
اینم ازین:)
۶.۲k
۰۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.