پسرکی دو سیب در دست داشت

پسرکی دو سیب در دست داشت
مادرش گفت:
یکی از سیب هاتو به من میدی؟
پسرک یک گاز بر این سیب زد
و گازی به آن سیب !
لبخند روی لبان مادر خشکید!
سیمایش داد می زد که چقدر از پسرکش ناامید شده
اما پسرک یکی از سیب های گاز زده را به طرف مادر گرفت و گفت: بیا مامان!
این یکی ، شیرین تره!!!!
مادر ، خشکش زد
چه اندیشه ای با ذهن خود کرده بود..!
هر قدر هم که با تجربه باشید
قضاوت خود را به تأخیر بیاندازید
و بگذارید طرف ، فرصتی برای توضیح داشته باشد

🍃 🌸
دیدگاه ها (۸)

قبل ترها فقط چشم هایت را دوست داشتمحالا چین و چروک های کنارش...

برابر دلتنگیهایم برابر خستگیهایم برابر شرمندگیهایم برابر بغض...

من دلم روشن استروزی تو از راه می رسیکوچه عطر تو را میگیرددیو...

‌کی به ارباب تجرد مال دنیا می دهند؟آب از سرچشمه سوزن به عیسی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط