یکی هم بردارد بنویسد از روزهایی که تلخی

یکی هم بردارد بنویسد از روزهایی که تلخی...
که دست و دلت به کار نمی رود...حوصله خودت را هم نداری...
روزهایی که دلت شوری بیش از حد می خواهد...
خب یک وقت هایی آدمیزاد دلتنگ می شود...
دلتنگ ِ نشستن روی صندلی روو به خیابان ِ کافه و خیره شدن به رهگذرانی که می آیند و می روند...
که یادت می آورند به آدم ها دل نبندی...
که آدم ها ماندنی نیستند...همیشه در حال ِ گذرند...
رهگذرند...می گذرند...
گاهی از کنارت...
گاهی از رویت...
که ماندشان گاهی تنها به اندازه ی نوشیدن یک فنجان قهوه طول می کشد...
آدم ها رفتی اند...
تو را با تنهایی ات تنها می گذارند...
دیدگاه ها (۵)

واقعیت محض........

.....

دشمن هرروز از یک رنگـــے میترسد.. یک روز از لباس سبز سپـــاه...

....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط