بسم رب الجهاد

بسم رب الجهاد . . .


آرزوی جهاد (شهادت)که آن را چند سال پیش و در روز تشییع پیکر پدرش هم به زبان آورده بود مانع آن نمی‌شد که زندگی‌اش را مثل یک جوان برنای 24 ساله پی نگیرد. تحصیلات عالیه را در رشته‌ی مدیریت دانشگاه آمریکایی بیروت [یکی از بهترین دانشگاه‌های خاورمیانه] پی‌گرفت. تنها یک درس باقی مانده بود تا مدرکش را بگیرد. یکی از نزدیکان خانوادگی‌شان در توصیفش می‌گوید که جهاد بیش از همه به پدر شهیدش شبیه بود، خصوصا آرامش و تیزهوشی‌اش: «خیلی خوب به حرف‌های دیگران گوش می‌کرد، در زندگی‌اجتماعی‌اش خیلی جدی بود، برعکس روحیه‌ی شوخ و نرمش در خانواده. برادرش مصفی و خواهرش فاطمه هر دو ازدواج کرده بودند و او فرزند آخر خانواده بود که هنوز همسر اختیار نکرده بود.»

https://telegram.me/joinchat/Bo9nkTvfX70K6NWiI1qoow
دیدگاه ها (۷)

جهاد،من زبان چشمهایت را نمیدانمبه من رمز شهادت را بگوبگو آخر...

بخور بخوره....

تو گمنامی و ما گمراه . . .اما انگار سعادت در همین گمنامی است...

#شعر_در_وصف_شهید_جهاد_مغنیهحسین مودب از شاعران جوان کشورمان ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط