تو با من مرفت

تو با من ميرفتي
تو در من ميخواندي
وقتي که من خيابانها را
بي هيچ مقصدي مي پيمودم
تو با من ميرفتي
تو در من ميخواندي..،

و من در آينه تنها ميماندم...

#فروغ_فرخزاد🌹
دیدگاه ها (۰)

پنهان کرده ام تو رامیان عاشقانه ترینتپشهای قلبم...قلبی کهسرش...

هرچند من ندیده‌ام این کورِ بی‌خیالاین گنگِ شب که گیج و عبوس ...

ای در دل من میل و تمنا همه تو!وَندر سر من مایه‌ی سودا همه تو...

منپری کوچک غمگینی را می‌شناسمکه در اقیانوسی مسکن داردو دلش ر...

باعشق تو بی‌نیازم از هرچه که هستوبا عشق تو چاره سازمهرآنچه ک...

دوریت را چه کنم؟ای سراپا همه نازتو نباشی من به یک پلک زدن خو...

کاش چون برگ خزان رقص ِمرانیمه شب ماه تَماشا می کرد ،،،در دل ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط