رمانعشقمجازی

#رمان_عشق_مجازی
#پارت_13

علی هم مونده بود چیکارش کنه این کنه رو موقع برگشت من رو صندلی شاگرد نشستم علی رانندگی میکرد بهم گف دوستت چشه چرا اینقد خودشو میچسبونه ب ادم منم الکی خندیدم گفتم جوگیر شد بعد این همه وقت ی پسر خوشگل و خوشتیپ دیده
هووف چقد خوابم میاد چشامو بستم پشت پلکای بستم ی سایه دیدم چشامو باز کردم با دیدن اجیم اروم گفتم جونم خواهری کاری داشتی کنارم نشست سرشو گذاشت رو شونم دستمو انداختم دورش صدای بغضدارش ب قلبم چنگ زد
السا علی عشق داره؟!
خشک شدم پس بالاخره فهمید نمیدونستم چی بگم
امشب دیدم تو گوشی ب عکس یکی نگاه میکرد چرا بهم نگفتی اون عشق داره.
متاسفم فقط همینو تونستم ب زبون بیارم اشکاش شونمو خیس کرده بود.
اروم باش اون خیلی وقته داداشمو ول کرده اون داداشمو نخواس مطمئن باش اگه بخوای میتونی اونو عاشقش کنی
اخهههه چطوری اون عاشقهههه
منم بغضم گرفته بود ولی نباید گریه کنم چشم امید ابجیم ب منه تو بغلم بعد ی ساعت ارومش کردم سرمو بردم پایین ببینم خوابه یا بیدار چشاش بسته بود ولی هنوز رد اشکاش رو صورتش بود

#رمان
@elsa_a
دیدگاه ها (۱)

فرقی نمی کند آغازِ هفته باشد یا پایانش …صبح باشد یا شب … بذر...

رویاهای خود را باور داشته باش، همه چیز امکان پذیر است.#انگیز...

زندگی سخت نیست،تلخ نیست!چون نت‌های موسیقی،بالا وپایین دارد.گ...

@صبحتون_پر_از_شادیزندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیستو دلم بس ت...

نام فیک: عشق مخفیPart: 31ویو ات*ات. چیزی نیست*ارومجی. مطمئنی...

رمان فیک پارت 9 اره دیگه 9پارت 10هست این پارت🤦‍♀️اروم اروم س...

×نمیدونم نمیدونم آبجی .نگران . +.کم کم داشتم از حال میرفتم ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط